بهانهجوییهای مرد
برخی از مردان ایرادگیر و بهانه جو هستند. در خانه مرتباً ایراد میگیرند و در برابر هر امر کوچکی نق میزنند، چرا فلان چیز را آن جا گذاشتهاید؟ چرا جامه این جا افتاده؟ چرا اینجا کثیف است؟ چرا ناهار را دیر حاضر کردید؟ چرا غذا شور است؟ چرا فلان غذا را تهیه نکردید؟ چرا امروز سبزی خوردن سر سفره نیست؟ چرا آب حوض کثیف است؟ اگر گلدان را آن جا گذاشته بودید بهتر بود. مگر صد بار نگفتم زیرسیگاریها را روی میز بگذارید؟ و صدها از این قبیل ایرادهای کوچک و جزئی. آن قدر در این باره سختگیری به عمل میآورند که راحتی خود و خانوادهشان را فدای آن میسازند، بلکه گاهی حاضر میشوند اساس پیمان مقدس زناشویی را به خاطر آن متزلزل سازند.
البته ما منکر این موضوع نیستیم که مرد حق دارد در امور منزل دخالت باشته باشد و امر و نهی کند و به خانمها هم توصیه میشود که به این حق مرد، اعتراف نمایند و دربرابر دخالتهای مرد سرسختی نشان ندهند، امّا مرد و سرپرست خانواده هم باید جانب احتیاط را رعایت کند و همواره با تدبیر کار کند. اگر تصمیم گرفت در امور منزل دخالت نماید باید عاقلانه و به طور صحیح انجام دهد تا مؤثر واقع شود.
چون مرد آن قدر فرصت ندارد که در تمام امور منزل دخالت کند و اصولاً در اینجهت تخصص نیز ندارد، صلاح است که امور خانهداری را در اختیار همسر قراردهد و در این باره به وی آزادی بدهد تا بر طبق ذوق و سلیقه خویش خانه را ادارهکند. اگر دراین باره نظر خاصی دارد، با مشورت و خیر اندیشی، نه با زور و تحکّم، به همسرش تذکر دهد و ازوی بخواهد که نظر و سلیقه او را نیز رعایت کند.
وقتی زن از سلیقه شوهرش اطلاع یافت، اگر عاقل و خردمند باشد و به خانه و زندگی علاقه داشته باشد، میکوشد تا رضایت او را جلب نماید. مرد اگر برخی از امور منزل را بر وفق سلیقه خویش نیافت، با نرمی، ملایمت و زبان خوش به همسرش تذکر دهد در این صورت موقعیت و احترام او محفوظ میماند و پیشنهاداتش تا حدودی مورد قبول واقع خواهد شد؛ زیرا بیشتر بانوان خانهدار حاضرند دخالتهای استثنایی شوهر را بپذیرند، امّا اگر این اعمال نظرها، به صورت ایراد و بهانه جویی و نقنقهای دایمی درآمد، نه تنها تأثیر نخواهد داشت، بلکه ممکن است نتیجه معکوس بدهد؛ زیرا خانم کمکم با ایرادهای پیدرپی عادت میکند و آنها را یک امر عادی و بیاثر میانگارد.
در این صورت شخصیت شوهر در نظرش کوچک میشود و به حرفهایش گوشنمیدهد. حتی به ایرادهای بجا و بسیار مهم او هم اعتنا نخواهد کرد؛ چون باخود میگوید: من که هر کار بکنم سرانجام مورد ایراد او واقع میشوم، پس چهلزومی دارد که برای جلب رضایت او زحمت بکشم؟ او که همواره ایراد میگیرد پس بگذار بیشتر بگیرد. خلاصه این که رفته رفته از خانهداری و شوهرداری دلسرد میشود، ممکن است به قصد انتقام و مقابله به مثل بر آید و به ایرادگیری و بهانه جویی متوسل شود.
در این صورت محیط خانه که باید کانون انس و استراحت باشد، به میدان نبرد و کشمکشهای دایمی تبدیل خواهد شد.
ممکن است از ایراد و نقنقهای دایم طوری بهستوه آید که طلاق و جدایی را ترجیح دهد و کانون مقدس زناشویی را از هم بپاشد.
زن هر چه هم عاقل و بردبار باشد سرانجام از ایراد و تحقیرهای پیدرپی خسته خواهدشد.
از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:
مردی به کلانتری 14 مراجعه کرد و مدعی شد همسرش دو ماه است که قهر کرده و به خانه پدرش رفته است. همسر این مرد اظهار داشت: شوهرم سلیقه مرا در خانهداری نمیپسندد. و چون دایماً بر سر پختن غذا و تنظیم امور خانه مرا تحقیر میکند، ازخانهاش گریختم تا گوشهایم از این همه بدگویی آسوده شود.[1]
مرد نباید از این نکته غفلت کند که تنظیم امور منزل و اداره خانه در تخصص زن و ازوظایف اوست. نباید این حق را از او سلب کند و او را به صورت یک آلت بی اراده تبدیل کند، بلکه باید به وی آزادی داد تا ذوق و سلیقه خویش را به کار بندد و با شوق و دل گرمی خانهداری کند. صلاح نیست که مرد در این باره سختگیری و بهانه جویی کند؛ زیرا انس و مودت و صفا و صمیمیت خانوادگی بر همه چیز تقدم دارد.
[1]. روزنامه اطلاعات، 16 اردىبهشت 1351