انسان و دنیا
« یاأَیها الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکمْ أَمْوالُکمْ وَلا أَوْلادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَمَنْ یفْعَلْ ذ لِک َ فَأُولـئِک َ هُمُ الخاسِرُونَ »؛[112]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند.
انسان، موجودی است که در زندگی خود به خوراک و پوشاک و مسکن و سایر لوازم زندگی، نیاز دارد و خداوند تمام موجودات عالم را برای انسان خلق کرده تا او با استفاده از آنها به کمال و سعادت برسد و در این راه بهانهای نداشته باشد. از طرفی در آیات و روایات از دنیا مذمت شده است. حال آیا دین اسلام، جلوی ترقی انسان را گرفته و او را به انزوا واداشته است؟ آیا دینداری با زندگی و کسب و کار منافات دارد؟ از همین روی، این مطلب باید روشن شود که آیا دنیا در مقابل عقبا قرار دارد؟ دنیا، یعنی زندگی نزدیکتر. اینکه در روایات از مَحبت دنیا مذمت شده و «محبت و دلبستگی به دنیا ریشه هر گناهی شمرده شده»[113] معنایش این است که انسان به این زندگی دلبسته شود و دنیا را تنها به نظر استقلالی نگاه کند، نه راهی برای کسب آخرت و الاّ آب و غذا و میوه و آسمان و زمین که بد نیستند. خدا برای انسان، زندگی وسیعی پیشبینی کرده که اوّل آن همین دنیاست. اگر کسی به دنیا نظر تَبَعی کند و برای سرای آخرت کار کند دنیا، نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار هم خوب است؛[114] ولی اگر هدف و مقصدش همین جا باشد و آن را منزل اصلی خود بداند، دنیا مذموم خواهد بود. اگر برای پول تصمیم گرفت، برای پول، دوستی و دشمنی کرد، برای پول، نزد اغنیا، تملق و چاپلوسی کرد، برای پول قانونشکنی نمود و برای پول، حتی روح و وجدان خودش را خفه کرد و خلاصه، محرک اصلی انسان پول شد، چنین اجتماعی هرگز روی خوشی به خود نخواهد دید و وحدت اجتماعی نخواهد داشت. چنین انسانهایی مانند حیواناتی میشوند که هدفی، جز پر کردن شکم ندارند، حتی بدتر از آنها، زیرا حیوانات وقتی سیر میشوند، دیگر برای ذخیره کردن علف و شکار با یکدیگر نمیجنگند، ولی انسان برای جمع مال، چه تعدیها که نمیکند! اجتماع به همکاری و معاونت و اینکه هر کس وظیفه خود را به خوبی انجام دهد، احتیاج دارد تا چرخ آن به گردش در آید، مثلاً یکی پرستار میشود، یکی داروخانهدار، یکی پلیس و یکی نانوا و... . هرگاه هر یک از افراد، وظیفه خود را خوب انجام داد و وظیفه خود را دانست و به دیگران کمک کرد، جامعه رشد خواهد کرد، چون پلیس، امنیت پرستار را تأمین میکند و پرستار، همسر بیمار پاسبان را نیکو پرستاری میکند. نانوا به آموزگار نان خوب و با رعایت نوبت میدهد و آموزگار فرزند او را در مدرسه، سواد میآموزد و مطابق حقش به او نمره میدهد. عامل فروش، با رعایت نوبت و بدون رشوه به مشتریان جنس میفروشد و قاضی با کمال بیطرفی در دادگاه، حقّ هیچکس را تضییع نمیکند.
این است معنای همکاری، ولی اگر مقصد همه، پول شد این تعاون محقَّق نخواهد شد، زیرا در آن صورت، پرستار مریضی را خوب پرستاری میکند که پول خوبی عایدش شود و اگر مریضی بیچاره و فقیر بود؛ هر چند از شدّت درد به خود بپیچد تا بمیرد، به موقع دوایش را نخواهد داد. همچنین پاسبان، خود شریک دزد خواهد شد تا پولی به وی برسد یا نانوا و قصّاب، زنان باردار و مردان سالخورده و اطفال را ساعتها معطل خواهند کرد و اجناس خود را فقط به ثروتمندان میفروشند و نیز رئیس اداره، کار هر کس را که رشوه دهد انجام میدهد. مردم چنین جامعهای، نه دنیا دارند و نه آخرت. نه اجتماع درست دارند و نه عزت و بزرگی. آنان فقط پول را میشناسند و بس. پول، آنها را حرکت میدهد، میخندانَد، و میگریاند! پول، عزت نفس و شرافت و بزرگی را از آنان میگیرد. چنین مردمی از خوردن خون دل و ریختن عرق تن مسکینان و عاجزان و بیوه زنان و روستاییان لذت میبرند. چنین افرادی تعلیمات مقدس دین را بازیچه اغراض پست دنیوی و وسیله رسیدن به پول قرار میدهند. پول، خدای بزرگ آنها و فرمانروای مطلق وجودشان خواهد شد. تمام مفاسد از آنجا پیدا شد که انسان، دنیا را مستقلاً نگاه کرد و هدفش پول شد.[115] دین آمده تا هدف عالیتری را به مردم ارائه دهد و آن هدف استکمال نفس و تعاون بین مردم است.
[112]. منافقون، آیه 9.
[113]. «حُبُّ الدّنیا رَأسُ کلِّ خَطِیئَةٍ» کلینی، الکافی، ج2، ص131.
[114]. لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام دنیا را، خانه راستی، برای کسی که گفتار آن را باور کند و عبرت بگیرد، و خانه ایمنی [ از عذاب الهی] برای کسی که فهمید آنچه را خبر داد، و سرای توانگری، برای کسی که از آن توشه بردارد، و سرای پند و اندرز، برای آن که از آن پند گیرد... و عبادتگاه دوستان خدا، محلّ نمازگزاری فرشتگان خدا، محلّ فرود آمدن وحی خدا، محل تجارت اولیای خدا و... معرفی میکند نهجالبلاغه، حکمت 131.
[115]. لذا امیرالمؤمنین علیهالسلام دنیا را: بازار زیان سُوقُ الخُسرانِ؛ سرای بدبختان (دارُ الاَشْقِیاءِ)؛ محلّ گرفتاریها (مَحَلُّ الآفاتِ)؛ محلّ رنج و محنت (دارُالمِحنَةِ)؛ منزلی کوچ کردنی (مَنزِلُ قُلعَةٍ) و... بر میشمارد (آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج1، ص 17، 18، 22، 36 و 259؛ ر.ک: مجمع الاحادیث، ج 7، ص 194 ـ 240).