مهمانداری
از اموری که برای هر خانوادهای کم و بیش اتفاق میافتد مهمانداری است، بهطوری که میتوان آن را از لوازم حتمی زندگی دانست، مهماننوازی رسم خوبی است، دلها را با هم مأنوس میکند، باعث مودّت و محبّت میشود، کینهها و کدورتها را برطرف میسازد، همنشینی و رفت و آمد با دوستان و خویشان، از بهترین تفریحات سالم به شمار میرود.
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله میفرماید:
رزق مهمان از آسمان نازل میشود. وقتی آن را خورد، گناهان میزبان آمرزیده میشود.[1]
امام رضا علیه السلام میفرماید:
سخاوتمند از غذای مردم میخورد تا از غذایش بخورند، اما بخیل از غذای مردم نمیخورد مبادا از غذایش بخورند.[2]
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
همنشینی با دوستان ایجاد محبّت میکند.[3]
امام محمدتقی علیه السلام میفرماید:
نشستن با دوستان دل را زنده و عقل را بارور میکند گرچه اندک باشد.[4]
روان انسان در این دریای متلاطم زندگی به آرامش نیاز دارد، چه آرامشی بهتر از این سراغ دارید که گروهی از دوستان و خویشان با وفا در انجمنی گرد آیند، مشکلات زندگی را به طور موقت فراموش نمایند، با سخنان شیرین و دلپذیر محفل انسشان را باصفا سازند، هم تفریح و تجدید نیرو کنند و هم پیوند دوستی را مستحکم سازند.
آری، مهمانداری رسم بسیار خوبی است و کمتر کسی پیدا میشود که نیکویی آن را انکار کند، لیکن دو مشکل بزرگ ایجاد شده که بیشترخانوادهها تا بتوانند از زیربار آن شانه خالی میکنند و تا ضرورت اقتضا نکند، بدان تن در نمیدهند.
مشکل اول، تجملات زندگی و چشم و همچشمیهای بیجا، زندگی را دشوار ساخته است، تهیه اسباب و لوازم منزل- که برای رفع احتیاج و تحصیل راحتی بوده ازصورت حقیقی خارج شده و به صورت تجمل گرایی و خودنمایی در آمده است، وهمین موضوع باعث کم شدن مهمانیها و رفت و آمدهای دوستانه شده است. شاید بیشتر مردم بیمیل نباشند که با دوستان و خویشانشان رفت و آمد کنند، امّا چون نتوانستهاند بر طبق دلخواه اسباب و تجملات زندگی را فراهم سازند و زندگی خویشتن را ناقص میپندارند از رفت و آمد با دوستان امتناع دارند. این فکر غلط است که دست و پای مردم را بسته و دنیا و آخرتشان را تباه خواهد ساخت.
خانم محترم! مگر دوستان برای تماشای اسباب لوکس به منزل شما میآیند، اگر چنین منظوری دارند بهتر است به فروشگاهها و موزهها بروند، مگر نمایشگاه اشیای لوکس باز کردهاید و برای خودنمایی آنها را به منزل دعوت مینمایید؟ رفت و آمد برای انس، محبت و تفریح است، نه برای فخر، مباهات و خودنمایی، مهمانها برای پر کردن شکم و تماشا به منزل شما نمیآیند، بلکه مهمانی را یک نوع احترام میشمارند، آنان هم از این رقابتها و تجمل پرستیها به تنگ آمدهاند و سادگی را دوست دارند، امّا اینقدر جرأت ندارند که این رسم غلط را پایمال سازند و خودشان را از این قید و بند اختیاری آزاد نمایند. اگر شما با سادگی از آنان پذیرایی کنید، نه تنها بدشان نمیآید، بلکه خشنود هم خواهند شد، و بعدها از همین روش ساده شما پیروی نیز خواهند نمود و بدون تکلف و سختی از شما پذیرایی خواهند کرد، در این صورت میتوانید با کمال سادگی رفت و آمد کنید و از نعمت انس و مودّت بهرهمند گردید. پس، این مشکل را بهآسانی میتوان حل کرد، ولی قدری جرأت و شجاعت لازم دارد.
مشکل دوم، کارهای سنگین و دشوار مهمانداری است؛ خانم ناچار است در طی چند ساعت وسایل پذیرایی چندین نفر را فراهم سازد، و به همین دلیل غالباً برخی غذاها مطابق دلخواه از کار در نمیآید، در آن صورت مرد از یک سو ناراحت میشود که پول خرج کردم، ولی با این حال آبرویم رفت، زن از سویی دیگر ناراحت است که زحمت کشیدم، اما در عین حال پیش مهمانها آبرویم رفت و زن بیسلیقهای معرفی شدم، بدتر از همه پاسخ نقنقهای شوهرم را چهبگویم؟ بدین جهت کمتر مجلسی پیدا میشود که بدون اضطراب و دلهره پایان پذیرد، همین امر باعث شده که خانوادهها غالباً از مهمانی دادن گریزانند و از تصور آن به خود میلرزند، البته ما هم اذعان داریم که مهمان داری کار آسانی نیست، لیکن عمده اشکال در این جاست که خانم مهماندار، راه و رسم مهمانداری را خوب نمیداند و میخواهد در مدت دو سه ساعت، کارهای بسیار زیاد و دشواری را انجام دهد، در صورتی که اگر کاردان و با تدبیر باشد میتواند به خوبی و آسانی بهترین مجلس را برگزار کند. اکنون دو نمونه مهمانداری را برایتان مجسم میسازیم، هر کدام را پسندیدید میتوانید انتخاب نمایید:
نمونه اول: مرد وارد منزل میشود و به همسرش میگوید: شب جمعه مهمان داریم، ده نفر از دوستان را برای صرف شام دعوت کردهام. خانم که از مهمانداریهای گذشته خاطرات تلخی دارد، از شنیدن نام مهمان قلبش به تپش میافتد و به این عمل اعتراض میکند، سرانجام مرد با دلیل و برهان و التماس و درخواست، اورا قانع میسازد که انجام این مهمانی، ضرورت دارد و در هر صورت باید وسیله آن را فراهمسازی.
از آن روز تا پنجشنبه را با نگرانی و اضطراب به سر میبرند، در این روز باید وسایل پذیرایی فراهم شود، خانم یا آقا برای خرید لوازم مورد نیاز از منزل خارج میشود، در بین راه فکر میکند چه چیزهایی را باید خریداری نماید، خلاصه این که کالاهای مورد نیاز را میخرد و نزدیک ظهر به منزل باز میگردد، کار خانم، بعدازظهر شروع میشود، ناهار را خورده و نخورده از جا برمی خیزد و مشغول کار میشود، کارهاهم که یکی و دوتا نیست، خود را در برابر انبوهی از کارهای دشوار میبیند؛ مثلًا، باید سبزیها را پاک کند، سیبزمینی و پیاز را خرد کند، برنج را آماده کند، گوشتها را خرد و لپهها را پاک کند و خلاصه این که میخواهد دوسه رقم خورش بپزد و همه این کارها را هم میخواهد به تنهایی و یا با یک کمک انجام دهد، از این رو، باشتاب و اضطراب مشغول به کار میشود، میخواهد سبزی را خرد کند، ولی نمیداند کارد کجاست، قدری این طرف و آن طرف میگردد تا پیدایش کند، میخواهد خورش بپزد، اما فراموش میکند در آن پیاز بریزد، برنج را روی اجاق گذاشته، ولی یادش نبود که نمک در آن بریزد، به هر یک از وسایل آشپزی که نیازمند میشود، باید مدتی بگردد تا پیدایش کند بر سرخدمتکار داد میکشد، به دخترش نفرین میکند، با پسرش دعوا میکند، در وسط کار نفت چراغِ طبخ یا گاز تمام میشود، ای خدا دیگر چه کنم؟
در همین حال زنگ خانه به صدا در میآید، مهمانها یکی پس از دیگری وارد میشوند، مرد بیچاره که از اضطراب و ناراحتی های همسرش خبر دارد از آنان استقبال میکند، پس از سلام و تعارف به سراغ چای میرود، ولی میبیند که هنوز سماور را روشن نکردهاند، به سر پسر یا دخترش داد میکشد که چرا سماور را روشن نکردهاید؟ سرانجام پس از ساعتی، چای آماده میشود، به سوی قندان میرود، ولی میبیند قندِ خرد شده موجود نیست، تازه مشغول خرد کردن قند میشوند و سرانجام پس از چندمرتبه رفت و آمد، چند استکان چای نزد مهمانها میگذارد، چشمش به مهمانهاست، ولی دلش در آشپزخانه است؛ زیرا میداند در آشپزخانه غوغاست، درمقابل سخنان شیرین دوستان، لبخند سردی تحویل میدهد، اما دلش در اضطراب و از عاقبت این مهمانی بیمناک است، بدتر از همه این که اگر در میان مهمانان، خانم هم باشد، یا مدعوین ازخویشان باشند، که در این صورت مرتباً از مرد میپرسند: پس خانم کجا تشریف دارد؟
مرد جواب میدهد: مشغول کار است الآن خدمت میرسد. از اینرو، خانم گاهی ناچار میشود در بحبوحه کار، سری به مهمانها بزند و با لبهای خشکیده و قلب لرزان، سلام و تعارف کند، ولی نمیتواند بیش از چند دقیقه نزد آنها بماند، فوراً عذرخواهی میکند و برمی گردد، بالاخره غذا تهیه میشود، ولی غذایی که در چنین شرایط و اوضاعی تهیه شود تکلیفش معلوم است، پس از این که از آشپزخانه نجات پیداکرد، تازه میخواهد سبزی پاک کند، ماست و ترشی را در ظرفها بریزد، دوغ و سالاد درست کند، ظرفهای غذاخوری را تمیز و آماده کند، بدبختی این جاست که وسایل و ظرفها هم جای مخصوصی ندارند، هر یک از آنها را در جایی باید پیداکند، سرانجام شام حاضر میشود، مهمانها غذا میخورند و خداحافظی میکنند.
و اما نتیجه:
اولا، غذاها یکی شور شده یکی بینمک، یکی سوخته یکی نپخته، از شدت اضطراب فراموش کردهاند که برخی غذاها را سر سفره بگذارند.
ثانیاً، خانم زمانی که از کار خلاص میشود رنجور و عصبی است؛ زیرا از شروع مهمانی تا پایان آن، لحظهای نتوانسته استراحت کند، حتی فرصت نداشته ساعتی نزد مهمانها بنشیند و صحبت کند، و یا حداقل با آنان به طور کامل، سلام و احوالپرسی کند.
ثالثاً، شوهر هم جز ناراحتی و اضطراب چیزی عایدش نشده؛ زیرا پول زیادی خرجکرده، ولی غذای مطبوعی تهیه نشده است، از این رو، از تشکیل چنین مهمانییی پشیمان است، و ممکن است از شدت ناراحتی دعوا کند و خانم خسته را مورد سرزنش قرار دهد. و چنان چه بتوانند خود را کنترل کنند که دعوا نکنند، تصمیم میگیرند که دیگر هوس چنین مهماندارییی را نکنند.
رابعاً، مهمانها هم چون هر لحظه حالت اضطراب و پریشانی میزبانها را میدیدند، به یقین، این مهمانی به آنان خوش نگذشته است. از خوردنی ها و آشامیدنیها لذت نبردهاند، و حتماً با خود میگفتهاند: کاش اصلًا به چنین مجلسی نمیآمدیم تا این همه اسباب مزاحمت فراهم سازیم.
یقین دارم هیچ یک از خوانندگان محترم، چنین مهمانی پر دردسری را نمیپسندد و ترکش را بر انجامش ترجیح میدهند.
آیا میدانید علت این همه ناراحتی و دردسر چیست؟ علتش تنها همان نامنظم بودن زندگی و عدم آشنایی خانم به فن مهمانداری است، وگرنه مهمانداری این قدرها هم مشکل نیست.
اکنون به نمونه دوم توجه فرمایید:
نمونه دوم: مرد وارد منزل میشود و به همسرش میگوید: ده نفر از دوستان را برای صرف شام شب شنبه دعوت نمودهام، خانم پاسخ میدهد: بسیار خوب، برای شام چی تهیه کنیم؟ با هم مشورت میکنند و تصمیم میگیرند، آن گاه یک یک آن را روی کاغذ یادداشت مینمایند. باز هم بار دیگر با دقت آن را میخوانند که مبادا چیزی فراموش شده باشد. با یک بررسی نهایی آن چه را که در خانه موجود دارند رویش خطمیکشند، و چیزهایی را که باید بخرند در لیست جداگانهای یادداشت مینمایند و در فرصتی مناسب آنها را میخرند و در منزل میگذارند، روز پنجشنبه که هنوز یکروز به فرا رسیدن شب مهمانی است، برخی کارها را جلو میاندازند، مثلًا خانم و آقا با کمک فرزندان همکاری میکنند تا سبزیها تمیز و آماده شود، سیبزمینی و پیاز را میشویند، لپهها را پاک میکنند، قندها را خرد میکنند، نمکدانها را پر از نمک کرده و در جای خودش میگذارند، ظرفهای مورد نیاز را تمیز و آماده میکنند، و خلاصه کارهایی را که میتوان جلو انداخت به طور تفریحی انجام میدهند.
صبح روز جمعه پس از صرف صبحانه خانم بعضی کارها را انجام میدهد؛ مثلًا گوشتها را خرد میکند، سبزی و سیبزمینی را سرخ میکند معلوم است که همه این کارها را با صبر و حوصله انجام میدهد و بر او چندان دشوار نخواهد بود. بعد از صرف ناهار و استراحت مشغول بقیه کارها میشود؛ اما کار زیادی ندارد، زیرا بیشتر کارها را قبلًا انجام داده است. اسباب و لوازم زندگی هم مرتب است، در طی یکی دو ساعت، بدون داد و فریاد و عجله و شتاب بقیّه کارها را نیز انجام میدهد، بهطوری که در اوایل شب دیگر کاری ندارد، آن گاه خودش را تمیز میکند و لباسهایش را عوض میکند. سماور را روشن میکند و منتظر آمدن مهمانها میشود، اگر مهمانها از خویشان و محارم باشند به استقبالشان میرود، بدون اضطراب و نگرانی از آنها پذیرایی میکند، در ضمن گاهی هم سری به آشپزخانه میزند، موقع شام با خیالی آسوده سفره را پهنمیکند.
مهمانها نیز با کمال آسایش و خوشی شام را صرف میکنند و خداحافظی میکنند.
اما نتیجه:
اولا، مهمانها علاوه بر خوردن غذاهای لذیذ و مطبوع از نعمت انس و مودّت نیز برخوردار شدهاند و با کمال آسایش گفته و شنیدهاند، هرگز خاطره خوش آن شب و چهره بشّاش میزبان را فراموش نخواهند کرد، پذیرایی گرم او و سلیقه و کاردانی کدبانوی خانه را ستایش خواهند کرد.
ثانیاً، مرد ساعاتی از شب را با کمال آسودگی در کنار مهمانها نشسته و بهترین تفریحات سالم را داشته است. از این که توانسته به نحو دلخواه از دوستانش پذیرایی کند شاد و خوشحال است، و از وجود چنین بانوی کاردانی که با ذوق و سلیقه خویش مجلس را بهخوبی برگزار نموده بر خود میبالد، بیش از پیش به خانه و چنین بانوی شایستهای علاقهمند خواهد شد.
ثالثاً، خانم چون لوازم پذیرایی را با صبر و حوصله و به طور عادی تهیه نموده خسته و وامانده نمیشود، عصبانی و ناراحت نیست، پیش شوهر و مهمانها همیشه سربلند و خشنود است که توانسته بدون اضطراب و نگرانی به بهترین وجه از مهمانها پذیرایی کند، بدین وسیله لیاقت و کاردانی خویش را به اثبات رسانده، دل شوهرش را به دست آورده است.
حال شما خواننده محترم! باملاحظه هر دو روش، هر کدام را که میپسندید، انتخاب کنید.
[1]. وسائل الشیعه، ج 16، ص 557
[2]. همان، ص 520
[3]. بحارالأنوار، ج 74، ص 355
[4]. همان، ص 353