دستگاه بینایی
شما هم اکنون که این کتاب را میخوانید با چشم سروکار دارید و از ارزش وجودی آن کاملًا آگاهید. اما شاید تاکنون درباره اسرار و ظرافتها و ریزهکاریها و دقتهایی که در ساختمان این عضو کوچک و ظریف به کار رفته آن طور که باید، درست فکر نکرده باشید. چشم یکی از زیباترین و شگفتانگیزترین آیات الهی است که با مطالعه آن و دقت در چگونگی آفرینش آن، میتوان به وجود آفریدگار دانا و توانایش که آفریدگار جهان است پی برد و با گوشهای از علم و قدرت بیپایانش آشنا شد، شگفتیهای چشم آن قدر زیاد است که نمیتوان همه را در این نوشتار بیان کرد. اما به برخی از آنها اشاره میکنیم. نخست با ساختمان چشم آشنا میشویم سپس از این آشنایی درس خداشناسی میگیریم:
ساختمان کره چشم
کره چشم، عضو اصلی بینایی است که همانند یک دوربین عکاسی بسیار دقیق- بلکه بسیار دقیقتر- کار میکند، کره چشم از سه پوسته
ساخته شده است: صلبیه، مشیمیه و شبکیه.
1. صُلبیه چیست؟ پردهای است سخت و محکم و سفید و کدر به ضخامت تقریبی یک میلیمتر که تمام کره چشم را پوشانیده و از آن محافظت میکند. قسمت جلو، صُلبیه که برجسته و شفاف است و نور را به سهولت از خود عبور میدهد، قرنیه نام دارد.
2. مشیمیه چیست؟ پرده نازک و سیاه رنگی است که در داخل صلبیه واقع شده و داخل چشم را به اتاقک تاریکی تبدیل میکند، درون مشیمیه رگهای خونی فراوانی وجود دارد که به چشم غذا میرسانند و در واقع مشیمیه پرده غذا دهنده چشم نیز است. قسمت جلو مشیمیه به صورت پرده دایره شکلی است که به طور قائم در پشت قرنیه قرار گرفته و
عنبیه نام دارد.
در وسط عنبیه سوراخی وجود دارد به قطر سه تا شش میلیمتر که مردمک نام دارد. مردمک برای تنظیم نور به طور خودکار تنگ و گشاد میشود و نور لازم را به داخل چشم میفرستد.
3. شبکیه چیست؟ شبکیه داخلیترین لایه و پرده حسّاسِ کره چشم است. تصاویرِ اجسامی که در برابر چشم قرار میگیرند روی این پرده میافتد، سطح داخلی شبکیه را نخست لایه رنگی، سپس سلولهای بینایی پوشانیدهاند، سلولهای بینایی بر دو نوعند: عدهای دارای زائدههای استوانهای هستند و به «استوانهاى» موسومند و دسته دیگر زائدههای مخروطی دارند و به «مخروطى» نامیده میشوند. تعداد سلولهای استوانهای در چشم را تقریباً به 120 میلیون و مخروطی را به پنج میلیون تخمین زدهاند.
لایه نرونهای دو قطبی و چند قطبی به ترتیب بعد از لایه سلولهای بینایی قرار گرفتهاند که عصب بینایی را تشکیل میدهند و به مغز وارد میشوند.
لکه زرد- در قسمت عقب کره چشم، بر روی پرده شبکیه، فرورفتگی بیضی شکلی، به قطر یک میلیمتر وجود دارد که لکّه زرد نامیده میشود. لکّه زرد، درست در برابر مردمک چشم و در محل برخورد محور نوری قرار دارد، لکّه زرد قسمتی از شبکیه و حساسترین بخش آن است و سلولهای مخروطی به طور فشرده در آنجا تمرکز یافتهاند و هر یک از آنها به وسیله یک تار عصبی با مرکز بینایی در مغز ارتباط دارند. برای رؤیت واضح اجسام، به طور خودکار، چشمهایمان را به نحوی به روی آن جسم میگردانیم که تصویرش روی لکه زرد بیفتد.
محیطهای شفاف کره چشم
محیطهای شفاف کره چشم بخشهایی هستند که نور را از خود عبور داده و روی شبکیه متمرکز میسازند. این محیطهای شفاف عبارتند از:
قرنیه، زلالیه، عدسی و زجاجیه.
1. قرنیه: همان قسمت جلو صلبیه میباشد که برجسته و شفاف است.
2. زلالیه: مایعی است شفاف که فضای بین قرنیه و عدسی را پر میکند.
3. عدسی: جسم محدب الطرفینی است که در قسمت جلو چشم و در پشت عنبیه قرار گرفته است. خوب است بدانید که عدسی به وسیله تارهای آویزی به مشیمیه متصل است و روی عدسی را پرده نازک و شفاف و قابل ارتجاعی به نام «کریستالوئید» پوشانیده است. عدسی از سلولهای دراز (تارها) ساخته شده است که بعضی از آنها هستهدار هستند، تارهای عدسی سخت و متراکمند و هسته عدسی را تشکیل میدهند.
4. زجاجیه: ماده شفافی است که تمام حفره درونی کره چشم را پر میکند و در قسمت محیطی به صورت پرده نازکی متراکم شده است.
چگونه اشیا را میبینم؟
از اجسامی که در برابر چشم ما واقع میشوند، پرتوهایی از نور به سوی چشم ما منعکس میگردد این پرتوها از قرنیه عبور کرده از راه مردمک وارد عدسی میشوند، از عدسی هم میگذرند در لکّه زرد که در انتهای کره چشم روبهروی عدسی قرار گرفته، منعکس میشوند. به این ترتیب، عکسی از آن جسم ولی معکوس و بسیار کوچکتر بر روی سلولهای حساس و مخروطی شکلِ لکّه زرد حادث میشود. سلولهای مذکور، حدوث چنین تصویری را به وسیله تارهای عصبی به سلولهای بینایی در مغز اطلاع میدهند. نفس و روح انسان در این هنگام به وسیله این سلسله اعمال و یک رشته فعل و انفعالات و تجزیه و ترکیبهای طبیعی که انجام میپذیرد میتواند اشیا را ببیند و از رنگ و مقدار و قرب و بعد آنها آگاه گردد.
تطابق یعنی چه؟
دانستید که اشیا در صورتی به طور روشن دیده میشوند که تصویر آنها درست در نقطه حساس لکّه زرد منعکس شود، نه جلوتر و نه عقبتر. عدسی چشم در حال معمولی میتواند از اشیایی که در فاصله شصت متری و بیشتر قرار گرفتهاند، تصویر روشنی در روی نقطه حساس چشم یعنی در روی لکّه زرد بدهد. اما هر چه فاصله چشم با شیء مرئی کمتر باشد تصویر آن نیز به همان تناسب در نقطهای عقبتر از لکّه زرد منعکس خواهد شد و در نتیجه شیء به طور واضح دیده نخواهد شد.
ولی با تدبیری که در آفرینش چشم به کار رفته است این مشکل به خوبی حل شده است، به این ترتیب: تحدّبِ عدسیِ چشم، قابل تغییر است. چشمِ سالم و طبیعی، به طور خودکار، تحدّبِ عدسی خود را با دوری و نزدیکیِ شیء مرئی تطبیق میدهد و تحدّبِ خود را به اندازه لزوم کم و زیاد میکند.
در صورتی که فاصله جسم کمتر از مقدار معمول باشد تحدّبِ عدسی چشم نیز به همان نسبت زیاد میشود تا تصویر آن شیء، درست در نقطه حساس در لکّه زرد منعکس گردد. بدین گونه: ماهیچههای مخصوص مژکی بر چشم فشار میآورند و این فشار باعث کشیده شدن تارهای آویزی عدسی میشود، در نتیجه اطراف عدسی کشیده میشود و وسط آن که هسته سختی دارد، تحدّبِ بیشتری پیدا میکند. برای دیدن اشیای نزدیک، ضخامت عدسی زیادتر و در نتیجه، فاصله کانونی آن تغییر میکند و برای دیدن اشیای دور بر عکس ضخامت عدسی کم و فاصله کانونی آن زیادتر میشود. این عمل را تطابق مینامند. تطابق یکی از ظریفترین و سریعترین کارهای چشم است، که به هنگام رؤیت اشیا انجام میشود. در هر دقیقهای که به اطراف خود مینگریم و مناظر و اشیا دور و نزدیک را میبینیم، عدسی چشم ما صدها مرتبه و پی در پی تغییر تحدّب میدهد تا همه اشیا را به خوبی و وضوح مشاهده کنیم. آیا تاکنون به این کار بسیار ظریف و دقیق چشم توجه کرده بودید؟
درس خداشناسی
دانستیم که این جسم کوچک از صدها عضو کوچکتر و میلیونها سلول گوناگون درست شده است، که هر یک وظیفه خاصی را بر عهده دارند و انجام میدهند، چشم به ظاهر جسمی است کوچک و در واقع کارخانه عظیمی است که با دقت و ظرافت مرتباً عکس برداری میکند. مجموعهای است همآهنگ، هدفدار، مرتبط، که هدف واحدی را تعقیب مینماید و یکی از نیازهای مهم انسان، یعنی دیدن را تأمین میکند. راستی اگر بینایی نبود، جهان برای ما چقدر تاریک و ظلمانی بود؟!
اکنون چنین سؤالهایی را در پیشگاه عقل خویش مطرح کنیم و پاسخ را از او بشنویم: آیا پوستههای سهگانه، خود به خود در چشم به وجود آمدهاند یا دیگری آنها را برای هدف خاصی پیشبینی کرده است؟
آیا محیطهای شفاف چشم بر حسب اتفاق شفاف شدهاند یا دیگری آنها را شفاف کرده تا نور از آنها عبور کند؟
چشم، مایع شفاف زلالیه و زجاجیه را چگونه به دست میآورد؟ ساختن
این دو مایع با غلظت و فرمول مخصوص بر عهده کیست؟ آیا غددی که این مایعات را ترشح میکنند، از احتیاج چشم خبر دارند؟ آیا مردمک، خود به خود به وجود آمده یا این که خود انسان چون نیاز چشم را به منفذ عبور نور میدانسته، آن را این چنین به وجود آورده است؟ آیا خود مردمک قطر مخصوص را برای خود پیشبینی و انتخاب کرده است یا دیگری طراح وجود او بوده و او را این چنین آفریده است؟ آیا مردمک میدانسته که برای تنظیم نور نیاز به باز و بسته شدن دارد؟ یا دیگری از نیاز آن اطلاع داشته و او را این چنین آفریده است؟ آیا لکّه زرد بر حسب اتفاق در برابر مردمک و کانون عدسی قرار گرفته تا تصویر بر آن منعکس شود یا دیگری آن را چنین قرار داده است؟
آیا حساسترین سلولهای شبکیه بر حسب اتفاق در نقطه زرد و درست روبهروی عدسی متمرکز شدهاند یا دیگری آنها را چنین قرار داده و متمرکز کرده است؟ آیا تارهای عصب بینایی اتفاقاً با سلولهای لکه زرد در ارتباطند تا پیامهای آنها را به مغز منتقل سازند یا دیگری چنین امری را پیشبینی کرده است؟ آیا عصب باصره خودبهخود و بیهدف از چشم به مغز رفته است یا هدف و خالق هدفداری در کار بوده است؟
عدسی چشم را با آن همه ظرافت چه کسی ساخته و نقشه آن را کدام فیزیکدان ماهری طرح کرده است؟
آیا چشم از علم فیزیک و بحث عدسیها هم اطلاع داشته است؟ آیا عدسی از موقعیت حساس خود خبر دارد؟ آیا پرده روی عدسی به حسب اتفاق قابل ارتجاع شده است؟ آیا عمل تطابق را خود چشم برای عدسی ممکن و فراهم ساخته یا دیگری برایش تقدیر و پیشبینی کرده است؟
و آیا ...؟
و بالأخره آیا این مجموعه منظم و همآهنگ و مرتبط و هدفدار، خودبهخود و بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده یا آفریدگار دانا و توانایی آن را به وجود آورده است؟ جواب برای هر خردمندی روشن است:
مطالعه دستگاه دقیق و ظریف چشم ما را به آفریدگار دانا و توانای آن رهنمون میشود و در این دستگاه ظریف آثار علم و قدرت بیپایان او را بالعیان مشاهده میکنیم.
اندامهای فرعی دستگاه بینایی
در این جا نخست با اندامهای فرعی دستگاه بینایی- که بدون وجود آنها کار دیدن ناقص میماند- آشنا میشویم و آنگاه با طرح سؤالهایی، در جستوجوی خالق آن خواهیم بود.
همان طور که اشاره شد دستگاه بینایی دارای دو بخش است: 1. کره چشم که عمل بینایی را انجام میدهد. 2. اندامهای فرعی که حفاظت از چشم و حرکت دادن و بهداشت آن را بر عهده دارند. این اندامها عبارتند از: حدقه، پلکها، غده اشک و ماهیچههای گرداننده چشم و اعصاب، که برای آشنایی با کار هر یک به توضیح کوتاهی اکتفا میکنیم:
1. حدقه: حفرهای است استخوانی به شکل هرم که قاعده آن در جلو و رأس آن در عقب میباشد. حدقه به وسیله پرده مقعّری به دو بخش تقسیم میشود: بخش پیشین که جایگاه کره چشم است و در بخش پسین،
عصب بینایی و ماهیچههای گرداننده کره چشم و اعصاب حسی و حرکتی و رگهای خونی قرار دارند. و فضای بین همه آنها را بافت چربی پر میکند.
2. ابروها: که در کنار فوقانی حدقه چشم واقع شدهاند و از ریزش عرق به داخل چشم جلوگیری میکنند.
3. پلکها: بخشی از پوست صورتند که روی کره چشم کشیده شدهاند، هر پلک در قسمت سطحی دارای پوست میباشد و در قسمت عمقی بافت ماهیچهای و بافت پیوندی دارد. سطح درونی پلک را بافت شفافی به نام ملتحمه میپوشاند. ماهیچههای پلکها دو دستهاند: 1. ماهیچههای بالا برنده که پس از انقباض پلکها را جمع میکنند و چشم باز میشود. 2. ماهیچههای حلقوی که پلک را روی کره چشم میکشند.
کار پلکها محافظت کره چشم است و از دخول ذرات خارجی به چشم جلوگیری میکنند، مخصوصاً در موقع خواب که احتیاجی به کار کردن چشم نیست روی آن را کاملًا میپوشانند و از صدمات احتمالی، پیشگیری مینمایند. به علاوه در لبه داخلی پلکها سوراخهایی تعبیه شده که از این سوراخها (25 تا 26 سوراخ) چربی مخصوصی برای نرم نگاه داشتن کره چشم تراوش میشود، پلکهای بالایی با حرکتهای سریع و منظم خود، اشک چشم را به همه قسمتهای آن میرسانند و مرتباً شست و شو میدهند و نمیگذارند به وسیله گرد و غبار و ذرات هوا کدر و آلوده گردد.
4. مژهها: که به صورت موهای کوتاه در لبه پلاکها جای دارند.
5. غده اشک: در گوشه خارجی و فوقانی هر چشم غدهای وجود دارد که به غده اشک موسوم است، کار این غده، تهیه اشک است که از آب و کمی
نمک ترکیب شده است. اشکی که از این غدهها ترشح میشود، سطح مجاورت پلکها با کره چشم را پیوسته مرطوب نگه میدارد و آن را شست و شو میکند و باقی مانده اشک در گوشه داخلی چشم جمع میشود و از آن جا به وسیله مجرای اشک به سوی بینی جریان مییابد و در آن جا به تدریج تبخیر میشود و هوای تنفسی را مرطوب مینماید.
6. ماهیچههای گرداننده چشم: این ماهیچهها کره چشم را در جهات مختلف حرکت میدهند و عبارتند از:
الف) مستقیم خارجی، که کره چشم را به خارج میگردانند. ب) مستقیم داخلی، که کره چشم را به سوی داخل و طرف بینی میگردانند. انقباض ماهیچه مستقیم خارجی هر چشم عموماً با ماهیچه مستقیم داخلی چشم دیگر صورت میگیرد و در نتیجه هر دو چشم با هم به راست یا چپ بر میگردند.
ج) ماهیچه مستقیم بالایی که کره چشم را به بالا میگردانند. د) ماهیچه مستقیم پایینی که کره چشم را به پایین میگردانند و غیر اینها.
7. اعصاب: که عبارتند از اعصاب بینایی که پیامهای تصویری را از شبکیه دریافت نموده و به صورت امواج الکتریکی به مرکز بیناییِ مغز منتقل میکنند و اعصاب دیگر.
درس خداشناسی
اکنون چنین سؤالهایی را در پیشگاه خود مطرح میکنیم: آیا چشم از اهمیّت و ظرافت وجود خود، خبر داشته که این حدقه محکم استخوانی را
به عنوان جایگاه امن برگزیده است؟ یا بر حسب اتفاق در چنین جایگاه امنی قرار گرفته؟ یا دیگری چنین جایگاه امنی را برایش پیشبینی کرده است؟
آیا خود چشم برای جلوگیری از ورود عرق، ابروها را بر بالای خود به وجود آورده است؟ یا این که ابروها از نیاز او خبر داشته و به یاریش شتافتهاند؟ یا فرد دیگری ابروها را بر بالای چشم آفریده است؟
آیا پلکها بر حسب اتفاق برای حفاظت و نرم نگهداشتن و شست و شوی چشمها این چنین شدهاند؟ آیا پلکها از چگونگی بهداشت چشم خبر داشتهاند که چربی را به روی چشم میمالند و با اشک و حرکات سریع و پیوسته خود چشم را میشویند؟ یا این که خالق آگاه و توانایی آنها را این چنین تقدیر کرده است؟
آیا غده اشک بر حسب اتفاق در گوشه چشم نهاده شده است؟ ترکیب این مایع ضد عفونی بر عهده کیست؟ آیا غده اشک میدانسته که برای ضد عفونی کردن سطح چشم، آب شور لازم است؟ آیا سوراخ گوشه چشم- که اشکهای مازاد، از آن طریق خارج میشوند- بر حسب اتفاق به وجود آمدهاند؟ یا خود چشم این سوراخ را فراهم ساخته؟ آیا چشم از نیاز بینی و دستگاه تنفسی به رطوبت اطلاع داشته که مجرای اشک اضافی را به طرف بینی قرار داده است؟ یا این که آفریدگاری دانا و توانا همه اینها را پیشبینی کرده است؟
آیا سوراخهای ترشح چربی در پلکها خود به خود و بر حسب اتفاق پدید آمده است؟ آیا چشم چون به آنها نیاز داشته آنها را پدید آورده است؟ آیا پلکها خبر دارند که با ترشح این چربی چه کمکی به بهداشت چشم انجام میدهند؟
آیا ماهیچههای چشم و پلکها با آن تنوع، خود به خود و بر حسب اتفاق به وجود آمدهاند؟ یا این که چشم آنها را به وجود آورده است؟ یا این که دیگری همه اینها را پیشبینی و تقدیر کرده است؟
آیا عصب بینایی با آن همه ظرافت و ریزهکاری خود به خود چشم را به مرکز بینایی در مغز ارتباط داده است؟ یا آن که وجودی آگاه این ارتباط را برقرار کرده است؟
و در یک سخن؟ آیا چنین مجموعه همآهنگ و منظمی که همه اجزای آن با هم پیوسته و مرتبط میباشند و یک هدف را- دیدن- تعقیب و ممکن میسازند، میتواند اتفاقی و تصادفی پدید آمده باشد؟
آری، هر انسان خردمندی جواب خواهد داد که در چنین مجموعه همآهنگ و منظم و مرتبطی- که در ساختمانش صدها قانون و هزاران ریزهکاری و شگفتی به کار رفته است- نمیتوان احتمال داد که بر حسب اتفاق و تصادف تحقق یافته باشد، یقیناً آن را آفریدگار دانا و توانایی به وجود آورده است.
جواب درست همین است. هنگامی که به ساختمان ظریف کره چشم مینگریم و هنگامی که ارتباط چشم را با اعضای فرعی آن و ارتباط همه را با مغز و ارتباط این مجموعه را با سایر اجزای بدن و ارتباط مجموع بدن را با جهان خارج مورد بررسی و دقت قرار میدهیم همه جهان را یک واحد مرتبط و بزرگ مییابیم که سراسر نظم و همآهنگی است و به وضوح مشاهده میکنیم که این جهان بزرگ را آفریدگاری عظیم، واحد و دانا و تواناست که آن را آفریده و اداره میکند.
اگر با دیده دقت و بصیرت بنگریم؛ آیات قدرت و نشانههای علم و حکمتِ آفریدگار عظیم جهان را در همه جا مشاهده میکنیم، او را میشناسیم و به او دل میبندیم و در برابر قدرت و عظمت او سر تعظیم و تکریم فرود میآوریم و با عمق جان و از صمیم قلب الطاف و نعمتهای بیپایانش را سپاس میگوییم. محبت پاک او سراسر جانمان را فرا میگیرد. فقط او را شایسته پرستش و نیایش مییابیم و فقط فرمانهای او را میپذیریم و تسلیم او میشویم.
امینى، ابراهیم، خداشناسى، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: سوم، 1388