مقصود از ذکر
قبلا روشن شد که ذکر خدا عبادتی بزرگ و یکی از بهترین طرق خودسازی و تکمیل نفس و سیروصعود الی اللّه میباشد. اکنون باید ببینیم مقصود از ذکری که در آیات و روایات آمده چیست؟ آیا مراد همین اذکار لفظی مانند سبحان اللّه، الحمد للّه و لا اله الا اللّه، میباشد یا مقصود چیز دیگری است؟ آیا این الفاظ بدون توجه باطنی میتواند چنین اثر مهمی را داشته باشد یا نه؟.
ذکر در لغت هم به معنای اذکار لفظی آمده، هم به معنای توجه قلبی و حضور باطنی. در احادیث هم در هردو معنا استعمال شده است.
در حدیث آمده که حضرت موسی علیه السّلام به هنگام مناجات عرض کرد:
پروردگارا پاداش کسی که تو را با زبان و قلب یاد کند چیست؟ جواب آمد: ای موسی! او را در قیامت در سایه عرش و در پناه خودم قرار خواهم داد[29].
چنانکه ملاحظه میکنید ذکر در این حدیث، هم در ذکر بوسیله زبان استعمال شده، هم ذکر به وسیله قلب. احادیث فراوان دیگری هم داریم که در هردو معنا استعمال کردهاند، اما غالبا در توجه قلبی و حضور باطنی استعمال شده است. ذکر کامل و حقیقی همین است. ذکر خدا عبارتست از حالت خدابینی روحانی و توجه باطنی به خدای جهان، بهطوریکه خدا را حاضر و ناظر و خودش را در محضر پروردگار جهان بداند. کسی که اینچنین خدا را یاد کند به دستورات خدا عمل میکند، واجبات را انجام میدهد و محرمات را ترک میکند. به همین جهت ذکر خدا کار آسانی نیست.
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: دشوارترین اعمال که از هرکسی ساخته نیست سه چیز است:
اول- انصاف دادن مردم از نفس خودت، بطوریکه راضی نشوی برای آنها مگر به چیزی که برای خودت میپسندی.
دوم- مواسات و برابری با برادر مؤمن در مال.
سوم- ذکر خدا در تمام احوال، مقصود از ذکر خدا فقط سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا اله الا اللّه، و اللّه اکبر، نیست بلکه ذکر خدا به این است که وقتی امر واجبی پیش آمد آن را انجام دهی و هنگامی که کار حرامی پیش آمد آن را ترک کنی»[30].
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه السّلام فرمود: «سه چیز است که فوق طاقت این امت میباشد:
اول- مواسات و برابری با برادر مؤمن در مال.
دوم- انصاف دادن مردم از نفس.
سوم- ذکر خدا در تمام احوال. مراد از ذکر «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» و
«لا اله الا اللّه» و «اللّه اکبر» نیست بلکه ذکر عبارتست از اینکه (چنان بیاد خدا باشد) وقتى کار حرامى پیش آمد از خدا بترسد و آن را ترک کند»[31].
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: «خداى سبحان را از روى سهو و غفلت ذکر مگو و او را فراموش مکن. خداى را ذکر کامل بگو بطوریکه قلب و زبانت همراه باشند و باطن و ظاهرت تطابق نمایند. خداى را به حقیقت ذکر یاد نمىکنى جز در صورتیکه در حال ذکر نفس خودت را فراموش نمایى و در انجام کار، خودت را نیابى»[32].
حضرت صادق علیه السّلام فرمود: «هرکس که واقعا بیاد خدا باشد مطیع او خواهد بود، و هرکس که از خدا غافل باشد مرتکب معصیت میشود، اطاعت از خدا علامت هدایت و ارتکاب معصیت نشانه گمراهی است. ذکر و غفلت ریشه طاعت و معصیت میباشند. پس قلب خودت را قبله قرار بده و زبان را حرکت نده جز به دستور قلب و موافقت عقل و رضای ایمان، زیرا خدا به باطن و ظاهر تو آگاه است، همانند کسی باش که در حال قبض روح است، یا برای محاسبه اعمال در حضور خدا ایستاده است. نفس خودت را جز به انجام تکالیف الهی که برایت مهم است، یعنی امتثال اوامر و نواهی و وعد و وعید، مشغول مدار. با آب حزن قلبت را بشوی و پاکیزه کن.
چون خدا تو را یاد کرده تو نیز بیاد او باش. زیرا او تو را یاد کرد درحالیکه از تو بینیاز بود. پس یاد خدا تو را، ارزندهتر و لذیذتر و کاملتر و سابقتر از ذکر تو خواهد بود. آشنایی تو با ذکر خدا، باعث خضوع و حیاء و تواضع تو در برابر او و نتیجهاش مشاهده فضل و کرم سابق او است. در این هنگام طاعت تو گرچه زیاد
باشد، در برابر عطاهای خدا کوچک خواهد بود. پس اعمالت را فقط برای خدا انجام بده، اگر ذکر خودت را (بزرگ) بنگری باعث ریا و خودبینی و جهالت و تندخویی با مردم و بزرگبینی عبادتها و غفلت از فضل و کرم الهی میشود. چنین ذکری ثمری جز دوری از خدا ندارد و با گذشت ایام جز اندوه و وحشت اثری نخواهد داشت. ذکر خدا به دو نوع تقسیم میشود: یکی ذکر خالص که قلب با آن همراهی میکند، دیگری ذکر صارف که یاد غیر خدا را نفی میکند. چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: من نمیتوانم مدح تو را بگویم، تو چنان هستی که خودت را ستودهای. پس رسول خدا برای ذکر خودش ارزشی قرار نداد. زیرا به این مطلب توجه داشت که ذکر خدا بندهاش را، بر ذکر بنده تقدم دارد. پس کسانیکه پایینتر از رسول خدا هستند سزاوارترند که ذکر خودشان را ناچیز بشمارند.
بنابراین، کسیکه میخواهد ذکر خدای را بگوید باید بداند که مادام که خدا بندهاش را یاد نکند و توفیق ندهد، بنده قدرت ذکر را ندارد»[33].
چنانکه ملاحظه میفرمایید. در این احادیث، توجه قلبی و حضور باطنی به عنوان مصداق ذکر معرفی شده، آنهم نه خطور قلبی و تصور ذهنی بیاثر، بلکه حضور باطنی مؤثر که اطاعت از اوامر و نواهی خدا از علائم آن شناخته شده است.
لیکن لازمه سخن چنین نیست که اذکار لفظی و زبانی از قبیل: «لا اله الّا اللّه»، «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» از مصادیق حقیقی ذکر نباشند. بلکه خود این کلمات نیز مرتبهای از ذکر خدا هستند. بعلاوه، این اذکار لفظی نیز از قلب سرچشمه میگیرند.
کسی که این اذکار را بر زبان جاری میسازد، قلبا هم توجهی ولو اندک به خدا داشته که این الفاظ را میگوید. از نظر اسلام خود خواندن و گفتن این کلمات و اذکار، مطلوب است و ثواب دارد، به شرط اینکه بقصد قربت باشد. چنانکه نماز ظاهری نیز همین الفاظ و حرکات میباشد که مأموریم عین آنها را انجام دهیم، گرچه حضور قلب و توجه باطن، روح نماز است.
[29]- فیما ناجى به موسى علیه السّلام ربّه: الهى ما جزاء من ذکرک بلسانه و قلبه؟ قال: یا موسى اظلّه یوم القیامة بظلّ عرشى و اجعله فى کنفى- بحار/ ج 93 ص 156.
[30]- عن ابیعبد اللّه علیه السّلام قال: اشدّ الاعمال ثلاثة: انصاف الناس من نفسک حتى لا ترضى لها منهم بشىء الّا رضیت لهم منها بمثله. و مواساتک الاخ فى المال و ذکر اللّه على کل حال، لیس سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا اله الّا اللّه، و اللّه اکبر فقط، و لکن اذا ورد علیک شىء امر اللّه به اخذت به و اذا ورد علیک شىء نهى عنه ترکته- بحار/ ج 93 ص 155.
[31]- فیما اوصى به رسول اللّه( ص) علیا: یا على! ثلاث لا تطیقها هذه الامة: المواسات للاخ فى ماله. و انصاف الناس من نفسه. و ذکر اللّه على کل حال. و لیس هو سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و اللّه اکبر، و لکن اذا ورد على ما یحرم علیه خاف اللّه عنده و ترکه- بحار/ ج 93 ص 151.
[32]- قال على علیه السّلام: لا تذکروا اللّه سبحانه ساهیا و لا تنسه لاهیا و اذکره ذکرا کاملا یوافق فیه قلبک لسانک و یطابق اضمارک اعلانک و لن تذکره حقیقة الذکر حتى تنسى نفسک فى ذکرک و تفقدها فى امرک- غرر الحکم/ ص 817.
[33]- قال الصادق علیه السّلام: من کان ذاکرا على الحقیقة فهو مطیع و من کان غافلا عنه فهو عاص و الطاعة علامة الهدایه و المعصیة علامة الضلالة و اصلهما من الذکر و الغفلة فاجعل قلبک قبلة و لسانک لا تحرّکه الّا باشارة القلب و موافقة العقل و رضى الایمان، فان اللّه عالم بسرّک و جهرک، و کن کالنازع روحه او کالواقف فى العرض الاکبر غیر شاغل نفسک عما عناک ممّا کلّفک به ربّک فى امره و نهیه و وعده و وعیده و لا تشغلها بدون ما کلّفک و اغسل قلبک بماء الحزن و اجعل ذکر اللّه من اجل ذکره لک فانّه ذکرک و هو غنى عنک فذکره لک اجلّ و اشهى و اتّم من ذکرک له و اسبق، و معرفتک بذکره لک یورثک الخضوع و الاستحیاء و الانکسار و یتولد من ذلک رؤیة کرمه و فضله السابق و یصغّر عند ذلک طاعاتک و ان کثرت فى جنب مننه. فتخلّص بوجهه. و رؤیتک ذکرک له تورثک الریا و العجب و السفه و الغلظة فى خلقه و استکثار الطاعة و نسیان فضله و کرمه. و ما تزداد بذلک من اللّه الّا بعدا و لا تستجلب به على مضىّ الایام الّا وحشة. و الذکر ذکران: ذکر خالص یوافقه القلب، و ذکر صارف ینفى ذکر غیره کما قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: انّى لا احصى ثناء علیک، انت کما اثنیت على نفسک فرسول اللّه لم یجعل لذکره للّه عزّ و جلّ مقدارا عند علمه بحقیقة سابقة ذکر اللّه له من قبل ذکره له. فمن دونه اولى. فمن اراد ان یذکر اللّه تعالى فلیعلم انه ما لم یذکر اللّه العبد بالتوفیق لذکره لا یقدر العبد على ذکره- بحار/ ج 93 ص 158.
*امینى، ابراهیم، خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)، 1جلد، شفق - قم، چاپ: هشتم.