پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

درنگی در زندگی‌ و اندیشۀ آیت الله ابراهیم امینی

درنگی در زندگی‌ و اندیشۀ آیت الله ابراهیم امینی
درنگی در زندگی‌ و اندیشۀ آیت الله ابراهیم امینی

درنگی در زندگی‌ و اندیشۀ آیت الله ابراهیم امینی

از میلاد تا اجتهاد

رضا بابایی / دبیرخانه دین پژوهان کشور

 

آیت الله ابراهیم حاج ‌امینی نجف‌آبادی، فرزند حسین و جواهر، در سال 1304 در نجف‌آباد اصفهان چشم به جهان گشود. پدر ایشان، پیشۀ کشاورزی‌ داشت و هنوز ابراهیم به شش‌سالگی نرسیده بود که درگذشت. جد پدری ایشان، حاج رجبعلی نام داشت که در نجف‌آباد به احسان و نیکی مشهور بود. آیت الله امینی دربارۀ ایشان می‌گوید: «در آن سال قحطی، فروختن محصولات باغ و مزرعه را قدغن کرده بود و همه را رایگان در اختیار مستمندان قرار ‌داد. شب‌ها نماز می‌خواند و گریه می‌کرد... چهرۀ نورانی و محاسن حنایی و مناجات شبانه‌اش را فراموش نمی‌کنم.»[1]

ابراهیم، تا کلاس ششم ابتدایی را در یکی از مدارس شبانۀ غیر دولتی ‌می‌گذراند و هم‌زمان در درس‌های دینی حاج علی منتظری،[2] شرکت می‌کرد. پس از تحصیلات ابتدایی در دبستان، به شوق تحصیل علوم دینی به طلاب علوم دینی می‌پیوندد. در فروردین 1321، همراه‌ دو تن از دوستانش به قم رفته، در مدرسۀ‌ حاج‌ ملاصادق‌ رخت اقامت می‌افکند. این اقامت، بیش از سه ماه طول نمی‌کشد؛ زیرا با شروع تابستان، ابراهیم به نجف‌آباد می‌رود و از آنجا به اصفهان. او خود دربارۀ این دورۀ کوتاه زندگی‌اش در قم می‌گوید: «حدود سه ماه در قم توقف داشتم. دوران خوش و زیبایی بود؛ مخصوصاً شرکت در درس اخلاق امام خمینی(ره) برایم بسیار جالب بود. در درس‌ اخلاق‌ آقا حسین‌ قمی نیز در شب‌های جمعه‌ حضور می‌یافت و برای نماز جماعت، به فیضیه‌ می‌رفت و به آیت الله‌ سید محمدتقی‌ خوانساری(ره) اقتدا می‌کرد. اما با فرارسیدن تعطیلات تابستانی ناچار به نجف‌آباد مراجعت کردم. در نجف‌آباد به تحصیلاتم ادامه دادم تا اینکه تابستان سرآمد..»
این ایام، مصادف است با روزهایی که ارتش متفقین، ایران را به اشغال خود درآورده‌اند و گرانی و کمبود ارزاق در سرتاسر کشور، بیداد می‌کند. ابراهیم، برای استفاده از امکانات حوزۀ اصفهان، به آن دیار کوچ می‌کند. در آنجا نیز فقر و فاقه گریبان حوزه را گرفته بود و زندگی همچنان بر او سخت می‌گذشت؛ اما حوزۀ اصفهان، از بهترین مدارس و استادان علوم دینی برخوردار بود و ابراهیم توانست در مدتی کوتاه دروس ادبیات و سطح و اخلاق را از محضر استادان نامی حوزۀ اصفهان، همچون میرزا علی شیرازی، سید محمدجواد غروی، رمضانعلی املایی، شیخ قنبرعلی کوشکی، نعمت الله صالحی نجف‌آبادی، موحدی هرندی، سید محمدباقر ابطحی، محمدعلی حبیب‌آبادی، محمدجواد اصولی، میرزا محمود معین، ملاهاشم جنتی، شیخ یحیی فقیه ایمانی، شیخ ابوالقاسم محمدی قهدریجانی، حاج ‌آقا رحیم ارباب، میرزامحمود صادقی، سید علی‌اصغر محقق برزونی و حاج شیخ علی قدیری بهره‌های فراوان ببرد و بر درجات علمی و معنوی خود بیفزاید. مدرسۀ نوریه و کاسه‌گران و جدۀ بزرگ، مکان‌هایی است که در مدت اقامتش در اصفهان، در آنها مسکن گزید و درس خواند.

شش ماه در حوزۀ سرافراز اصفهان‌، شاگردی کرد و دانش آموخت و بالید. همزمان، تدریس دروس حوزوی را نیز آغاز کرد. در طول‌ سال‌های تحصیل‌، محضر علما و استادان‌ بسیاری را درک کرد. مقدمات‌ را در محضر استادانی همچون‌ شیخ‌ هاشم‌ جنّتی، سید محمد هاشمی قهدریجانی آموخت و بیشتر شرح‌ لمعه‌ و نیز معالم‌ الاصول‌ را نزد حاج‌ شیخ‌ محمدحسن‌ عالم‌ درس گرفت. برای آموختن‌ منطق‌ منظومه‌، به‌ درس‌ حاج‌ آقا صدر هاطلی کوهپایی رفت‌. رسائل‌ را نزد سید عباس‌ دهکردی و حیدرعلی برومند، و قوانین‌ محقق قمی را نزد سید علی‌اصغر محقق‌، و مکاسب‌ را نزد آقایان‌ شیخ‌ محمدحسین‌ جرقویه‌ای و شیخ‌ مرتضی اردکانی و حاج‌ آقا رحیم‌ ارباب‌ فراگرفت‌. بخشی از رسائل‌ و مکاسب‌ را در قم نزد آقای سلطانی، حاج‌ آقا رضا بهاء الدینی و آقای مجاهدی خواند. جلد نخست کفایه‌ را نزد آیت الله‌ مرعشی و جلد دوم‌ را نزد آیت الله‌ گلپایگانی و بخش‌ حکمت‌ منظومه‌ را نزد آیت الله‌ سید محمدحسین‌ طباطبایی به‌ اتمام‌ رساند. در درس‌های خصوصی علامه‌ طباطبایی که‌ در شب‌های پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ برگزار می‌شد، مشتاقانه حضور می‌یافت و بخشی از کتاب‌ اسفار و تمهید القواعد و مجلداتی از موسوعۀ بحار الانوار و منطق‌ شفا را در محضر ایشان آموخت. دربارۀ حضور در درس‌های علامه طباطبایی، می‌نویسد:

«این جلسه شب‌های پنج‌شنبه و جمعه و به طور سیار در منزل افراد تشکیل می‌شد. شرکت‌کنندگان عبارت بودند از: آقایان: شیخ حسینعلی منتظری، شیخ مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، سید عباس ابوترابی قزوینی، شیخ عبدالکریم نیری، شیخ ناصر مکارم شیرازی، شیخ جعفر سبحانی، شیخ عباس ایزدی نجف‌آبادی، شیخ علی‌اصغر علامه تهرانی، شیخ علی قدوسی نهاوندی، سید مرتضی جزائری تهرانی، شیخ عبدالحمید شربیانی، شیخ محمدتقی مصباح یزدی، شیخ عبدالله جوادی آملی، شیخ حسن حسن‌زاده آملی، شیخ مهدی حائری تهرانی، شیخ یحیی انصاری شیرازی، شیخ ابوالقاسم محجوب شیرازی، شیخ اسماعیل صائنی، اویسی قزوینی و محمد مفتح همدانی. جلسۀ بسیار سودمند و پربرکتی بود. مطالب گوناگون فلسفی، عرفانی، اخلاقی، تفسیری، علمی، حدیثی، تاریخی، فقهی و... مطرح و به طور دقیق مورد بررسی قرار می‌گرفت. یکی از نتایج این جلسات، تألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود که با پاورقی‌های محققانۀ شهید مطهری و در پنج مجلد به چاپ رسید. جلسۀ مذکور سال‌ها و حتی تا اواخر عمر علامه ادامه داشت، ولی افراد شرکت‌کننده تغییر می‌کردند. بنده نیز از آغاز تا نهایت به طور مرتب در جلسات شرکت می‌کردم و آن را یکی از توفیقات الهی می‌دانم.»

آیت الله امینی، با حضور در درس‌های خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آیات عظام بروجردی(ره‌)، خمینی(ره‌) و گلپایگانی(ره) به درجۀ اجتهاد رسید. حضرات آیات سید کمال‌ الدین‌ موسوی، ابوالقاسم‌ محمدی، عبدالله‌ جوادی آملی، محمد مفتح همدانی و عباس‌ ایزدی از همراهان و هم‌مباحثه‌های آیت الله امینی در دوران تحصیل بودند. همچنین شاگردان بسیاری در دروس سطح فقه، اصول، فلسفه و کلام در محضر ایشان درس آموختند.

 

افق‌گشایی در حوزه

آیت الله امینی، هماره کوشیده است پاسخگوی نیازهای روز و گشایندۀ گره‌های نوپیدا باشد. اهتمام شگفت و مبارک ایشان به مسئلۀ تعلیم و تربیت و آنچه به جوانان و خانواده‌ها بازمی‌گردد، شمه‌ای از خدمات بی‌شمار ایشان به جامعۀ دینی است. در سال‌های آغازین دهۀ چهل که دشمنان مهدویت، آثار فراوانی راهی جامعه کرده و از این رهگذر، شبهات بسیاری آفریده بودند، کتاب‌ «دادگستر جهان‌» را نوشت‌ تا به مصاف کسانی برود که «مهدویت‌» را نشانه گرفته بودند و جوانان‌ را به سوی خود می‌خواندند.[3] پس از آن، قلم و فعالیت‌های علمی خود را به سمت تربیت و راهنمایی خانواده‌ها معطوف می‌کند. در اوائل پیروزی انقلاب، با توجّه به اسلامی بودن نظام، توجّه همگان، به‌ویژه فرهنگیان و دانشجویان برای شناخت صحیح آرای اسلامی به سوی حوزۀ علمیه جلب شد. نظر اسلام را در همه چیز، از ورزش و کشتی گرفته تا اقتصاد و راهکارهای فرهنگی، می‌پرسیدند و مشتاقانه پرس‌وجو می‌کردند. این پرسش‌ها و مطالبات، بیش از همه از سوی مسئولان آموزش و پرورش و دانشگاهیان بود. اما حوزۀ علمیه، در آن زمان برای پاسخگویی به برخی پرسش‌ها و نیازها آمادگی نداشت؛ چون حوزه هنوز درهای خود را به روی مسائل جدید نگشوده بود. پاسخگویی به نیازهای نوپدید، در گرو مقدماتی بود؛ از جمله تحقیق و بازنگری در علوم سنتی، تدوین متون پیشرفتۀ آموزشی، حضور در میان طبقات مختلف مردم و گفت‌وگو با اهل اندیشه و فرهنگ در شهرهای مختلف ایران و خارج از کشور. اما اهتمام به این گونه امور، هر عالمی را از ادامۀ تحصیل و تدریس و طی درجات علمی حوزه محروم می‌کرد. عرصۀ خدمت به جامعۀ دینی، همان اندازه که نیاز به دانش و تجربه دارد، نیازمند کسانی است که جز به خدا و بندگان او نمی‌اندیشند و در راه خدمت به دین خدا، سر از پا نمی‌شناسند. آیت الله ابراهیم امینی، از این گونه مردان خدا است. تألیفات، سخنرانی‌ها، درس‌ها و همۀ حضور او بدون محاسبۀ منافع شخصی بوده است. مجتهدی که برای کودک و نوجوان می‌نویسد و به گرمی کانون‌های خانواده در سرتاسر جهان می‌اندیشد و از موضع دین به مسائل جدید ورود می‌کند، به‌حق در نهایت درجۀ ایثارگری است. سفرهای‌ تبلیغی‌ به دورافتاده‌ترین مناطق‌ کشور، سخنرانی در بسیاری‌ از همایش‌های علمی‌ در داخل‌ و خارج‌، بخشی اندک از فعالیت‌های فرهنگی معظم له است.

در صحن جامعه

آیت الله ابراهیم امینی، در شمار مجتهدان مجاهد حوزه است. هم‌پایی با نهضت امام خمینی(ره) و حضور در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، پیش و پس از انقلاب، از او شخصیتی تأثیرگذار و گره‌گشا ساخته است. از مهم‌ترین اقدامات او در سال‌های پیش از انقلاب، کمک به تأسیس «جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم» است. خود در این باره می‌گوید:
«در سال 1341 شمسی در جلسه‌ای سرّی شرکت کردم که اعضای آن، آقایان: حاج شیخ عبدالرّحیم ربّانی شیرازی، شیخ علی مشکینی، شیخ علی قدّوسی، شیخ حسینعلی منتظری، شیخ محمدتقی مصباح یزدی، شیخ مهدی حائری تهرانی، شیخ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی و شیخ احمد آذری قمی و سید محمد خامنه‌ای و سید علی خامنه‌ای بودند. جلسه کاملاً سرّی و منظّم بود و مسئولیت‌ها بین افراد تقسیم شده بود. بعدها همین جلسه، هستۀ مرکزی جامعۀ مدرّسین را تشکیل داد. جلسه، اساس‌نامۀ مفصّلی داشت و اهدافی را که دنبال می‌کرد به قرار زیر بود: 1. اصلاح حوزۀ علمیۀ قم؛ 2. تبلیغ اسلام؛ 3. امر به معروف و نهی از منکر؛ 4. سعی در اجرای احکام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام. در سال 1342 شمسی که مبارزات ضدّ رژیم پهلوی شروع شد، تشکل مذکور، بدون اینکه خودش را به صورت یک جمعیت متشکل معرّفی کند، با جدّیت تمام در خدمت امام خمینی - قدس سره - بود و از او حمایت می‌کرد. در چاپ و نشر اعلامیه‌ها، در تشویق علما و مراجع برای همکاری، تشویق مردم به اعتصاب، در مسافرت به شهرستان‌ها، در اعزام طلاّب به شهرستان‌ها، در تشویق مدرّسان به امضای اعلامیه‌ها، جدّی و فعّال بودند. بنده نیز در این تشکل و گاهی به تنهایی انجام وظیفه می‌کردم... همین تشکل بعد از تبعید امام به ترکیه و بعداً به نجف اشرف، مسئولیت ارتباط امام با مردم و هدایت مردم و گرم نگه داشتن میدان مبارزه را بر عهده داشت. در همۀ این مراحل بنده هم مانند سایر آقایان فعّال بودم. بعد از بازداشت امام در پانزدهم خرداد 1342 و هجرت جمعی از علمای بزرگ به تهران برای آزاد کردن حضرت امام، بنده نیز به تهران رفتم و در جمع آنان فعّال بودم. در دعوت به تشکیل جلسات مشترک، در تشویق آنان به اقدامات مناسب، در تهیۀ اطلاعیه‌ها، در تشویق به توقّف در تهران و اقدامات لازم برای آزادی امام و پیشگیری از تبعید و ادامۀ زندان و اعدام احتمالی امام، نقش فعّالی داشتم. یکی از یازده نفری بودم که بعد از وفات آیت الله حکیم، اعلامیۀ مرجعیت امام خمینی را امضا کردند. زمانی که امام از نجف اشرف به پاریس تشریف برد، به پاریس رفتم و با امام دربارۀ حوادث ایران ملاقات و گفت‌وگو داشتم.»[4]

پس از پیروزی انقلاب، آیت الله امینی از امنای امام خمینی(ره) در ادارۀ امور کشور بود. برخی از مأموریت‌هایی که امام بر عهدۀ ایشان گذاشت، به این شرح است:
1. سفر به استان هرمزگان و سامان‌بخشی به امور نهادهای انقلابی و ارتش، و گفت‌وگو با علمای اهل سنت استان؛
2. سفر به استان مازندران برای رسیدگی به مسائل استان، به‌ویژه ترکمن‌صحرا؛
3. نمایندگی‌ امام‌(ره‌) در اجرای‌ فرمان‌ عفو در همدان‌، ملایر و نهاوند؛
4. عضویت‌ در شورای بازنگری قانون‌ اساسی.
آیت الله امینی، سه دورۀ هشت‌ساله، نمایندۀ مردم استان چهارمحال و بختیاری در مجلس خبرگان رهبری بودند و در مقام نائب‌رئیسی این مجلس انجام وظیفه ‌کردند. عضویت در هیئت امنای دانشگاه امام صادق(ع)، هیئت امنای مجمع جهانی علوم اسلامی طلاّب غیر ایرانی، هیئت علمی و برنامه‌ریزی مجمع جهانی علوم اسلامی، جامعۀ مدرّسین حوزۀ علمیۀ قم و مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخی از مسئولیت‌های دیگر معظم له در سال‌های پس از انقلاب است. در همۀ این مسئولیت‌ها، آیت الله امینی مشی و منش طلبگی و اعتدالی خویش را از کف نداد. خود می‌نویسد: «در طول فعّالیت‌های سیاسی، اجتماعی، چه در جامعۀ مدرّسین یا غیر آن، همواره فردی آزاد و معتدل بوده‌ام و سعی کرده‌ام از مرز حق تجاوز نکنم، از افراط و تفریط‌ها و گروه‌گرایی‌ها و جناح‌بازی‌ها خودداری کرده‌ام. در تعریف و تمجید یا انتقاد از شخصیت‌های روحانی و سیاسی نیز سعی کرده‌ام از مرز حق تجاوز نکنم.»
آیت الله امینی، در اردیبهشت 1371 از سوی آیت الله خامنه‌ای ـ مدّظلّه العالی ـ به امامت جمعه شهر قم منصوب شد و همراه آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی، نماز جمعۀ قم را اقامه می‌کرد.

فعالیت‌های فرهنگی آیت الله امینی به ایران محدود نشده است: «یکی از توفیقات من این بوده است که برای تبلیغ اسلام و تبیین ارزش‌های جمهوری اسلامی ایران و روشن کردن افکار عمومی و دفاع از حکومت اسلامی، به چند کشور خارجی سفر کرده‌ام و در بعضی سمینارها و کنگره‌ها و مجامع علمی شرکت نموده‌ام و با لطف خدا موفق بوده‌ام، که می‌توان به کشورهای نیجریه، ساحل عاج، گابون، سیرالئون، گینه، اتیوپی، غنا، زیمباوه، کنیا، اوگاندا، اندونزی، بنگلادش، تایلند، سوریه، سریلانکا، هندوستان، پاکستان، چین، مالزی، سنگاپور، استرالیا، زلاندنو، فرانسه، انگلستان، ایرلند، اتریش، آلمان، کانادا و ژاپن اشاره کرد. در کلّیۀ سفرهای خارج از کشور از لحاظ فرهنگی و سیاسی موفق بودم و این سفرها متناسب با هزینۀ در نظر گرفته شده که نسبتاً کم بود، به حال اسلام و انقلاب مفید بود.»[5] و در سفر به نیجریه از طرف عوامل اطلاعاتی بازداشت شدم، چهل و هشت ساعت زندانی بودم و طعم تلخ زندانهای مخوف آنها را چشیدم و از این سفرها خاطرات مفیدی دارم که متأسفانه مجال ذکر آنها نیست».
آیت الله امینی، به دلیل حضور در اکثر صحنه‌های انقلاب، گنجینۀ اسرار انقلاب اسلامی است. او در پایان مقدمه‌‌اش بر کتاب «خاطرات ابراهیم امینی»، می‌نویسد: «در پایان تذکر این نکته را لازم می‌دانم که در یادداشت‌ها و خاطرات ذهنی، مطالب دیگری نیز دارم که نشر آنها را در این زمان مناسب نمی‌دانم.»[6]

پارسامرد حوزه

سیرۀ اخلاقی و مشی معنوی آیت الله امینی، به‌حق ستودنی است. پارسایی و اخلاق‌مداری و ساده‌زیستی و آزادگی و استقلال رأی و اندیشه در او چنان است که در میان خاص و عام زبانزد است. آیت الله امینی به دلیل سوابق مبارزاتی و جایگاه علمی، پس از انقلاب موقعیتی ممتاز یافت؛ اما به هیچ روی به مناصب و مقام‌هایی که به او پیش‌کش کردند، دل نبست؛ بلکه تا توانست از آنها گریخت تا بیش از پیش سر در کتاب و درس و تألیف داشته باشد. او رفتاری خلاف گفتارهای خود ندارد. اگر کتابی در نهی اسراف و تبذیر نوشته است، پیشتر خود بدان پایبند بوده است. اگر «امر به معروف و نهی از منکر» را «فضیلتی فراموش‌شده» می‌داند، در احیای آن به‌جان کوشیده و آن را از هشدار به مسئولان آغاز کرده است. او اگر ساده‌زیستی را مشی پیشوایان و دانشمندان بزرگ مسلمان می‌خواند، خود نیز همین‌گونه زیسته است. مردم قم، سال‌ها دیده‌اند که او، هم‌زمان با داشتن مسئولیت‌های سنگین در کشور، خود به بازار می‌رود، خرید می‌کند و به خانه برمی‌گردد. بی‌هیچ شک و تردیدی می‌توان آیت الله امینی را نمونه‌ای ممتاز از عالمان پارسا و صداقت‌پیشه و مردم‌دوست شمرد.

نگاهی به آثار آن عالم پارسا نشان می‌دهد که وی تربیت و اخلاق را پایۀ هر تحولی می‌داند و همچون اقبال لاهوری معتقد است: «جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود.»[7] اما آنچه سخن او را دلپذیر کرده است، نه قوت بیان یا قلم زیبا و آراستۀ او است؛ بلکه تقدم رفتار بر گفتار در سیرۀ او است. او چنان زندگی می‌کند که به دیگران توصیه می‌کند و اگر با مردم سخن از انصاف و جوانمردی و اخلاق می‌گوید، خود آیینۀ این صفات و فضایل است. در کتاب خاطرات(ص76) می‌گوید: «انسان بیش از آنکه به پند و اندرز نیاز داشته باشد، به عمل از روی اخلاص نیاز دارد. گفتاری که با کردار همراه باشد و از عمق جان برخیزد، دل‌ها را شیفته و مجذوب خود می‌کند.»

بهره‌مندی از محضر استادان اخلاق در زندگی آیت الله امینی، نشانه‌ای دیگر از اخلاق‌گرایی او است. آیت الله امینی، محضر مهم‌ترین استادان اخلاق اصفهان و قم و نجف‌آباد را درک کرده است. نخستین استاد اخلاق و قرآن او حاج‌علی منتطری است که خود آیتی در صفا و دینداری بود. در اصفهان از محضر نورانی میرزا علی‌آقای شیرازی و شیخ محمدحسن عالم نجف‌آبادی، فیض برد و در قم نیز شاگردی علامه طباطبایی را هیچ‌گاه از دست نداد.

اندیشه‌گر دانا

آیت الله امینی، افزون بر درجات علمی، معنوی و نیز توفیقاتی که در خدمت به جامعۀ دینی ایران دارند، در تألیف نیز عالمی توفیق‌مند است. وی دربارۀ «نویسندگی» و «تألیف» در حوزه می‌گوید:
«در آن زمان، درس‌های رسمی حوزه، فقه و اصول بود و نسبت به علوم دیگر از قبیل فلسفه، کلام، تفسیر، تاریخ، حدیث، درایه، هیئت، ریاضیات، زبان خارجی و حتی ادبیات فارسی، چندان عنایتی به عمل نمی‌آمد و اشتغال به آنها را تضییع وقت و انحراف از برنامه‌های حوزوی می‌دانستند. تألیفات عمدتاً در فقه و اصول و به زبان عربی بود. مقاله‌نویسی و تألیف کتاب به زبان فارسی و برای تودۀ مردم، در شأن علما نبود و تعداد معدودی از طلاب، کمی از وقتشان را صرف نگارش کتاب می‌کردند. اما علامه طباطبایی(ره) این روش را بر حوزویان نمی‌پسندید و آن را یک نقص و ضعف می‌دانست و می‌فرمود اکثر مردم ایران، فارسی‌زبان‌اند و نیازهای عقیدتی و اخلاقی و کلامی و اجتماعی و فقهی آنان باید از حوزه تأمین شود. بنابراین طلاب و فضلا باید نویسندگی را بیاموزند و تمرین کنند. در همین راستا خودشان فارسی‌نویسی را شروع کردند... من نیز اولین مقاله‌ام را در همان زمان و با راهنمایی و تشویق آن بزرگوار نوشتم. اکثر کتاب‌هایی که آن زمان نوشتم، با مشورت و راهنمایی ایشان بود.»[8]
ویژگی مهم آثار و تألیفات آیت الله امینی، پاسخگویی آنها به نیازهای فوری جامعه است. او در یکی از کتاب‌های خود، در پاسخ به این پرسش که «چرا در نوشته‌های خود به ترسیم شخصیت و منزلت زن اهمیت داده‌اید؟» می‌نویسد: «اصولاً روش من در انتخاب موضوع هر کتابی که نوشته‌ام، دو چیز بوده است: «یکی نیاز جامعه که آن را از متن خود جامعه درک کرده‌ام، و دوم اینکه کتاب خوبی وجود نداشته باشد که بتواند این نیاز را تأمین کند. کمتر پیش می‌آید که کتاب خوبی ببینم و هوس کنم که من هم در آن موضوع، کتابی بنویسم. بلکه دنبال چیزهایی می‌روم که مورد نیاز است و در آن زمینه کتابی نیست و یا اگر هست، ناقص است. همۀ نوشته‌های من این گونه است.»[9]

شماری از آثاری قلمی ایشان به این شرح است:
1. بررسی‌ مسائل‌ کلی‌ امامت‌؛
2. همه‌ باید بدانند؛
3. بانوی نمونۀ اسلام فاطمه زهرا(سلام الله علیها)؛
4. اسلام‌ و تمدن‌ غرب‌؛
5. آموزش‌ دین(4 جلد)؛
6. آیین‌ همسرداری؛
7. آیین‌ تربیت‌؛
8. خودسازی؛
9. دروس‌ من‌ الثقافة‌ الاسلامیة (به زبان عربی در دو جلد)‌؛
10. جوان و همسرگزینی؛
11. اسلام‌ و تعلیم‌ و تربیت‌؛
12. آشنایی‌ با مسائل‌ کلی اسلام‌؛
13. وحی‌ در ادیان‌ آسمانی‌؛
14. در کنفرانس‌ها؛
15. تعلیمات‌ دینی‌ دورۀ‌ ابتدایی و راهنمایی تحصیلی( که بعد از پیروزی انقلاب به نام فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی جزء کتابهای درس عمومی درآمد و قریب بیست سال در مدارس دولتی تدریس می‌شد)؛
16. الگوهای فضیلت‌؛
17. خداشناسی؛
18. پیامبری و پیامبر اسلام‌؛
19. زن‌ در اسلام‌؛
20. آشنایی با مسائل‌ کلی اسلام‌؛
21. نماز، نور چشم پیامبر اعظم(ص)؛
22. مهم‌ترین واجب فراموش شده؛
23. دادگستر جهان؛
24. امامت و امامان(ع) ؛
25. پرتوی از اسلام؛
26. گفتارهای اخلاقی و اجتماعی؛
27. بزرگترین جهاد فراموش شده؛
28. آشنایی با وظایف و حقوق زن؛
29. انضباط اقتصادی؛
30. معاد در قرآن؛
31. ازدواج، موانع و راه‌حل‌ها؛
32. همسرداری؛
34. رهنمودهایی به طلاب جوان.

گفتنی است که اکثر آثار آیت الله امینی، به دلیل کاربردی بودن آنها، بارها تجدید چاپ شده و بسیاری از آنها به زبان‌های دیگر (14 زبان عربی، انگلیسی، اسپانیایی، ترکی استانبولی، فرانسوی، اردو، اندونزیایی، چینی، آلمانی، ایتالیایی، آلبانیایی، روسی، ترکی آذربایجانی و سواحیلی) ترجمه و انتشار یافته است. با مراجعه به سایت ایشان می‌توان این آثار را مشاهده و مورد مطالعه قرار داد.
آیت الله امینی، نمایندۀ تفکر روزآمد حوزه است. اندیشه‌های ایشان در مسائل تربیتی، عقیدتی، اجتماعی و سیاسی، راه را برای بسیاری از تحولات حوزوی گشود. اگر اکنون حوزۀ علمیۀ قم، سرشار از مؤسسات و مراکز تحقیقی در میان‌رشته‌هایی مانند تربیت دینی است، حاصل اندیشه‌ورزی‌های آیت الله امینی و هم‌قطاران ایشان در دهه‌های چهل و پنجاه است. در روزگاری که حوزه در دایرۀ فقه و اصول محصور بود، بلندهمتانی همچون او به دردها و نیازهای روز نیز اندیشیدند و چاره‌جویی کردند.

از امتیازهای مهم و تأثیرگذار روش علمی ایشان، توجه به ابعاد اجتماعی دین است؛ به‌طوری که حتی وقتی سخن از خودسازی و تهذیب نفس است، یادآوری می‌کند که خودسازی نباید ما را از جامعه‌سازی غافل کند. در مقدمه کتاب خودسازی(تزکیه و تهذیب نفس): می‌نویسد: ««قبل از شروع در بحث، تذکر این نکتۀ مهم ضرورت دارد که لازمۀ خودسازی و تزکیۀ نفس، گوشه‌گیری و ترک مشاغل دنیوی و عدم قبول مسئولیت‌های اجتماعی نیست؛ بلکه چنانکه در طی مباحث کتاب روشن خواهد شد، انزوا و عدم قبول مسئولیت‌های فردی و اجتماعی منافی خودسازی و تکمیل و تهذیب نفس است. اسلام از مسلمین می‌خواهد در عین حال که در بین مردم زندگی می‌کنند و به انجام وظایف فردی و اجتماعی اشتغال دارند، از خود غافل نباشند و به خودسازی و پرورش و تهذیب نفس نیز عنایت کامل داشته باشند.»

امتیاز دیگر ایشان در تحقیق و تألیف، توجه به مسائلی است که دیگران از آن غفلت کرده‌اند؛ مانند مسئلۀ زن و خانواده و کودک و تربیت، که بخش عمده‌ای از حیات علمی و تألیفات ایشان را پوشش می‌هد. آیت الله امینی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «من از نزدیک با مشکلات جوانان و خانواده‌ها آشنا بودم و چند کتاب برای حل این مشکلات نوشتم؛ مانند آیین همسرداری، آیین تربیت، جوان و انتخاب همسر. در کتاب بانوی نمونۀ اسلام هم سعی کردم که جنبه‌های سیره‌گونه بنویسم. نمی‌خواستم تاریخ‌گونه باشد. کل این کتاب‌ها در آن زمان مورد نیاز بود.»[10]
آیت الله امینی بر خلاف بسیاری از نویسندگان هم‌روزگارش، به انضمامی و کاربردی بودن مباحث و گفتارهای علمی، اهمیت بسیاری می‌داد و تقریباً هیچ‌ یک از نوشته‌های ایشان، انتزاعی محض نیست؛ زیرا در جهان‌بینی او، دین راهی است برای سعادت بشر، نه وسیله و بهانه‌ای برای بحث‌های نظری و بی‌سرانجام. بدین رو است که آثار ایشان مشحون است از منابع روز، حتی روزنامه‌ها و مجلات و گزارش‌های خبری دربارۀ حوادثی که در خانه‌ها و خیابان‌ها رخ داده است. نگاهی به فهرست آثار ایشان، به‌خوبی از این سیرۀ پسندیده و تأثیرگذار پرده برمی‌دارد.
همچنین باید از انصاف علمی و اعتدال ایشان در مباحث عقیدتی یاد کرد که به‌حق الگویی شایسته برای مؤلفان و نویسندگان دینی است. در مصاحبه‌ای می‌گوید: ««نویسندگان چند دسته‌اند: یک دسته تنها مطالبی را معتبر و باارزش می‌دانند که در کتاب‌ها و مدارک اهل سنت موجود باشد و از نقل مطالبی که مدرک آنها منحصر به کتاب‌های شیعه باشد، جداً امتناع می‌ورزند، بلکه با نظر بدبینی بدان‌‌ها می‌نگرند. دستۀ دیگر تنها مطالبی را معتبر می‌دانند که در مدارک و کتاب‌های شیعه موجود باشد و از نقل هر گونه مطلبی که مدرکش منحصر به کتاب‌های اهل سنت باشد خودداری می‌نمایند. به نظر نگارنده هر دو دسته طریق افراط و تفریط را پیموده و بدون جهت بسیاری از حقایق را نادیده گرفته‌اند؛ زیرا در بین کتاب‌های اهل سنت، می‌توان حقایقی را یافت که در کتاب‌های شیعه موجود نیست و در بین کتاب‌ها و مدارک شیعه هم می‌توان حقایقی را پیدا کرد که در کتاب‌های اهل سنت یافته نمی‌شود. شیعیان نیز دارای کتاب‌هایی بوده‌اند و بسیاری از مطالب را از طریق ائمۀ اطهار و اهل بیت پیغمبر که به عنوان مراجع علمی معرفی شده‌اند، دریافت داشته‌اند... بنابراین ما، هم از کتاب‌های اهل سنت استفاده نموده‌ایم، هم از کتاب‌ها و مدارک شیعه.»[11] مواجهۀ وی با دگراندیشان و روشنفکران نیز همین گونه است.[12]

از دیگر ویژگی‌های قلم و اندیشۀ آیت الله امینی، صداقت‌‌ و صراحت است. هر کس چند برگ از آثار ایشان را به مطالعه بگیرد، درمی‌یابد که با مردی صادق، صریح، دردمند و نکته‌بین روبه‌رو است. مثلاً در کتاب خاطرات، از همۀ زوایای زندگی شخصی و علمی خویش، بدون هیچ گونه گزافه‌گویی سخن گفته است؛ حتی از خطاهایش. در جایی می‌نویسد:

هر انسانی در طول عمر، به‌ویژه در دوران جوانی، اشتباهاتی دارد که بعداً مایۀ تأسف او می‌شود. اشتباهات دو گونه‌اند: اول اشتباهات کوچک و زودگذر که بعد از چندی به فراموشی سپرده می‌شوند. دوم اشتباهات بزرگ و سرنوشت‌ساز که آثار آنها باقی می‌ماند. من نیز مانند سایر انسان‌ها اشتباهاتی داشته‌ام که از ارتکاب آنها تأسف می‌خورم و به بعضی از آنها به طور کوتاه اشاره می‌کنم:

1. یکی از عوامل مهم موفقیت یک طلبه، انتخاب هدف روشن و پیمودن بهترین و نزدیک‌ترین راه‌ها در رسیدن به هدف مطلوب است. لازم است طلبه پس از گذراندن دروس ادبیات و علوم پایه، با توجه به استعدادهای جسمانی و روانی و امکانات زندگی خود، و با مشورت اساتید خیراندیش و باتجربه برای تحصیل علوم دینی، هدف روشنی را انتخاب کند. خوب بیندیشد به کدام یک از اشتغالات روحانیت بیشتر علاقه دارد و امکانات آن برایش فراهم است. آیا می‌خواهد یک فقیه جامع ‌الشرایط و مجتهد مرجع تقلید باشد؟ یا یک واعظ و سخنران خوب؟ یا یک مدرس حوزۀ علمیه یا دانشگاه، آن هم در ادبیات یا فقه و اصول یا تفسیر و حدیث؟ یا به تفسیر قرآن و حدیث علاقه دارد و می‌خواهد یک مفسر و حدیث‌شناس باشد، یا به فلسفه و کلام علاقه دارد؟ یا به تحقیق و نویسندگی علاقه دارد و می‌خواهد یک محقق و نویسنده باشد؟ و امثال این کارها که می‌توانند از اشتغالات دانشجویان علوم حوزوی باشند.
بعد از انتخاب هدف لازم است که ضمن ادامۀ دروس عمومی و پایه‌ای حوزۀ علمیه مانند: ادبیات، منطق، فقه و اصول، بیشترین توجه را به سوی هدف مورد نظر متمرکز سازد. مشورت با اساتید کاردان و مجرب کتاب‌های مناسب را شناسایی، و ضمن تحصیلات حوزوی یا ایام فراغت و تعطیلات آنها را بخواند یا مطالعه و مباحثه کند. مطالعه‌های متفرقۀ خود را نیز به سوی همان هدف متمرکز سازد، و از مطالعات پراکنده اجتناب کند مگر به مقدار ضرورت.

مطالب مفید و مربوطه را به قید نام کتاب و صفحه و چاپ و مؤلف در دفتری یادداشت کند تا بعداً مورد استفاده قرار گیرد. یادداشت کردن گرچه دشوار است ولی کاملاً ارزش دارد. نباید به حافظه اعتماد کرد؛ زیرا بعد از چندی فراموش خواهد شد.

برای طلاب بدون هدف مشخص، درس خواندن یک آفت به شمار می‌رود و آثار بدی را به همراه خواهد داشت. متأسفانه من نیز از این اشتباه مصون نماندم و خسارتش را به عیان تجربه کردم. گرچه پس از چندی به اشتباه و ضعف خودم پی بردم و در حد امکان آن را جبران کردم ولی اگر از آغاز جوانی و طلبگی هدفدار کار کرده بودم، قطعاً شخصیتم به گونۀ بهتری پرورش می‌یافت و بهتر می‌توانستم به اسلام و مردم خدمت کنم. ولی من و دیگر طلاب تازه‌وارد در این رابطه تقصیر نداشتیم، زیرا در آن زمان حوزۀ علمیه از برنامۀ دقیق و حساب شده‌ای پیروی نمی‌کرد، رشته‌های تخصصی وجود نداشت و برای مشاوره و راهنمایی طلاب مرکز خاصی نبود تا از رهنمودهای آن استفاده کنیم. کوتاهی از علمای بزرگ و مسئولان حوزۀ علمیه بود. آنان باید با بررسی نیازهای دینی مردم دیندار آن زمان و زمان‌های بعد، برای دروس حوزوی برنامه‌ریزی می‌کردند و به مقدار نیاز رشته‌های تخصصی به وجود می‌آوردند، و در انتخاب رشته و تعیین هدف به طلاب تازه‌وارد کمک می‌کردند. تخصصی شدن علوم دینی یک ضرورت است که متأسفانه نه در سابق مورد توجه بوده نه در این زمان آن‌گونه که باید و شاید مورد عنایت قرار می‌گیرد. با اینکه اخیراً با عنایت برنامه‌ریزان حوزۀ علمیۀ قم بعضی رشته‌های تخصصی به وجود آمده و طلاب داوطلب، ضمن اشتغالات رسمی حوزوی، هفته‌ای چند ساعت در رشتۀ مخصوص به تحصیل می‌پردازند؛ ولی متأسفانه این قبیل درس‌ها جدی گرفته نمی‌شود بلکه به عنوان درس‌های فرعی و جنبی به شمار می‌روند. هنوز درس رسمی و مهم حوزه درس فقه و اصول است که اساتید و شاگردان آن از قداست و احترام خاصی برخوردارند که اساتید و شاگردان علوم فلسفه، کلام، تفسیر و حدیث از صد یک آن را ندارند.

2- عدم مراقبت کافی از سلامت جسم و اعصاب. سلامت جسم و اعصاب یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های الهی و سرمایۀ دوران جوانی است. جوان از سلامت نسبی برخوردار است، نیرو و نشاط دارد، هوش و حافظه‌اش نسبتاً خوب است و به همین جهت می‌تواند در پرورش استعدادهای خود تلاش کند و به موفقیت‌های فراوانی دست یابد. ولی جوانان باید به این نکتۀ مهم توجه داشته باشند که هوش و حافظه و نیرو و نشاط، به حفظ سلامت و عافیت جسم و اعصاب بستگی دارد. بنابراین مهم‌ترین وظیفۀ یک جوان، مراقبت کامل از حفظ سلامت و عافیت خود می‌باشد.
جوانان نباید به هوش و حافظه و نیروی جوانی مغرور شوند و از حفظ سلامت خود غفلت کنند که اشتباهی است بس بزرگ؛ به ویژه دانشجویان و طلاب که به سلامت اعصاب خود بیش از دیگران نیاز دارند.

برای طلاب جوانی که به موفقیت خود می‌اندیشند، رعایت چند امر مهم ضرورت دارد:
1- تغذیۀ کافی و مناسب 2- خواب مرتب و به مقدار نیاز 3- ورزش و تحرک 4- تفریح و استراحت 5- اعتدال در مطالعه و درس و بحث و اجتناب از افراط و تفریط. با رعایت امور مذکور سلامت انسان تضمین می‌شود و می‌تواند با بدنی سالم و اعصابی آرام و هوش و حافظه‌ای نیرومند، سال‌ها در کسب دانش جدیت کند و در خدمت دین و مردم باشد. ولی اگر در این باره کوتاهی کرد خسارت‌های غیرقابل جبرانی را خواهد دید.

متأسفانه خود من در اثر اشتباه یا غفلت در آغاز دوران تحصیل در رعایت حفظ سلامتی کوتاهی کردم. در جوانی از سلامت کامل برخوردار بودم، هوش و حافظه‌ام از حد متوسط بالاتر بود و به مقدار کافی نیرو و نشاط داشتم. اگر قدر این نعمت‌ها را دانسته بودم، امید می‌رفت به موفقیت‌های بزرگی نائل گردم، ولی متأسفانه چنین نشد. تغذیۀ کافی و مناسب نداشتم. در مطالعه و درس بحث اعتدال را رعایت نمی‌کردم، و به اصطلاح می‌خواستم زودتر «ملا» شوم. به مقدار نیاز خواب نداشتم، برای اینکه کمتر بخوابم و بیشتر مطالعه کنم قهوه می‌خوردم تا خوابم کمتر شود. ورزش و تفریح اصلاً نداشتم. ناگفته نماند که عدم تغذیۀ کافی به منظور ریاضت نبود، بلکه قدرت اقتصادی بهتری نداشتم. در عین حال اگر سایر امور را رعایت کرده بودم، می‌توانست آثار کمبود تغذیه را تا حدی جبران کند. ولی به هر حال این غفلت‌ها آثار بد خود را به جای گذاشت و بعد از چندی به ضعف اعصاب شدید، بی‌خوابی، اضطراب و دلهره، سردرد دائم، یأس و ناامیدی مبتلا گشتم، حافظه‌ام کم شد، تمرکز فکر برایم بسیار دشوار شد، بیش از یک ثلث از قرآن، اشعار الفیه ابن‌مالک و چندین خطبۀ نهج‌البلاغه را که قبلاً از بر کرده بودم، در اثر عدم تمرین به تدریج فراموش کردم. از زندگی مأیوس بودم و خودم را در آستانۀ مرگ می‌پنداشتم و در یک کلام در حال سقوط بودم و به قول یکی از پزشکان معالج پیری زودرس به سراغم آمده بود.
این بیماری بیش از هشت سال ادامه داشت. برای معالجه به پزشکان متعدد در اصفهان و قم و تهران بارها مراجعه کردم ولی سودی نداشت. آخرین پزشک معالج من متخصص اعصاب بود. دکتری بود مهربان و دقیق، هر روز ده نفر را بیشتر ویزیت نمی‌کرد. ویزیت او در آن زمان پنجاه تومان بود ولی از من پنج تومان بیشتر نمی‌گرفت. مدت‌ها تحت نظر او معالجه کردم و مأنوس شده بودیم.
یک روز با اظهار لطف بیشتر، از حوادث گذشته و جزئیات زندگی من سؤال کرد. پاسخ‌های مرا با دقت گوش می‌داد و در نهایت گفت: «من انواع داروهای اعصاب را در معالجۀ شما تجربه کرده‌ام ولی متأسفانه مؤثر نبوده است. به نظر من تنها مصرف دارو نمی‌تواند بیماری شما را معالجه کند. در صورتی می‌توانید سلامت و اعتدال مزاج خود را بازیابید که برنامۀ زندگی خود را تغییر دهید. شما در کارکردن اعتدال را رعایت نکرده‌اید و بیش از حد به اعصاب و مغز و جسم‌تان فشار وارد ساخته‌اید، اگر به همین وضع ادامه بدهید امید بهبودی نداشته باشید. بر فرض اینکه در اجتهاد به مرتبۀ آیت الله بروجردی یا بالاتر هم برسید نه خودت می‌توانی استفاده کنی نه دیگران می‌توانند از علوم تو بهره بگیرند. آیا این بهتر است یا اینکه به موجودیت کنونی خودت اکتفا کنی و سلامت خود را بازیابی، هم خودت از آن استفاده کنی هم دیگران؟»

سخنان مشفقانۀ آن پزشک مهربان در دل من نشست و گفتم: «البته فرض دوم ترجیح دارد. دستور بفرمایید تا عمل کنم.» ایشان در این باره چند توصیه داشت که مهم‌ترین آنها عبارت بود از: رعایت برنامۀ مناسب تغذیه، ورزش به ویژه پیاده‌روی، تفریح، کم کردن درس و بحث، اشتغال به یک کار مثبت و سرگرم‌کننده، اجتناب از کارهای غیرمربوطه مانند خواندن روزنامه و حساسیت در برابر مسائل سیاسی، به ازدواج نیز توصیه کرد.
تصمیم گرفتم به توصیه های او عمل کنم. دو جلسه تدریس داشتم هر دو را تعطیل کردم، در چهار درس شرکت می‌کردم دو تا را تعطیل کردم، برای پیدا کردن شغل، تحقیق و تألیف کتاب را برگزیدم و سعی کردم به سایر توصیه‌ها نیز عمل کنم.
بعد از چندی مزاجم رو به بهبود نهاد. عارضۀ بی‌خوابی و سردرد به تدریج برطرف شد و عوارض دیگر نیز بهبود یافت، ولی متأسفانه بعضی آنها به کلی مرتفع نشد و هنوز هم باقی است.
پوشیدن لباس روحانیت
من دیر لباس روحانیت پوشیدم. زمانی لباس پوشیدم که در حدود دو سال درس خارج خوانده بودم و علت آن را درست به یاد ندارم، شاید خجالت بوده، یا اینکه تهیۀ لباس روحانیت هزینۀ بیشتری داشته که تأمین آن برایم دشوار بوده است، ولی به هرحال بهتر بود زودتر و زمانی که رسائل و مکاسب می‌خواندم معمم می‌شدم. درست است که پوشیدن لباس محدودیت‌هایی را به وجود می‌آورد ولی منافعی را هم در بر دارد. از جمله اینکه تکلیف انسان روشن می‌شود و خود را برای آینده آماده می‌سازد. یکی از آثار دیر لباس پوشیدن این بود که دیر هم به فکر تبلیغ و منبر افتادم.[13]

[1]. خاطرات آیت الله امینی، ص23.
[2]. پدر مرحوم آیت الله منتظری.
[3]. چاپ نخست این کتاب در سال 1346 خورشیدی بوده است.
[4]. برگرفته از سایت آیت الله ابراهیم امینی.
[5] . برای آشنایی بیشتر با پروندة مبارزاتی آیت الله امینی، ر.ک: خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار 1392.
[6] . همان، ص21.
[7] . دیوان اقبال لاهوری، جاویدنامه.
[8] . خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، ص110.
[9] . آشنایی با وظایف و حقوق زن، ص116.
[10] . آشنایی با وظایف و حقوق زن، ص119.
[11] . همان.
[12] . برای نمونه، ر.ک: خاطرات آیت الله امینی، ص202-208.
[13] . خاطرات آیت الله امینی، ص78-82.