ولىِّ امر از نظر روايات
احاديث زيادى در كتابهاى شيعه و سنى موجود است كه آيه مذكور را به اهلبيت تفسير نموده و عصمت را در مصداق اولى الامر لازم دانستهاند.
از باب نمونه:
حضرت على عليه السلام به معاويه نوشت: آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» درباره اهل بيت نازل شده نه درباره شما.[1]
يزيد بن معاويه مىگويد: تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» را از امام باقر عليه السلام پرسيدم فرمود: مراد از آيه فقط ما هستيم.[2]
تفسير آيه اطيعوا اللَّه را از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند فرمود: اولى الامر يعنى صاحبان فقه و دانش، پرسيدند: آيه خاص است يا عام؟ فرمود: مخصوص ماست.[3]
جابر تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» را از حضرت رسول صلى الله عليه و آله سؤال نمود و عرض كرد: اولى الامرى كه مأموريم از آنان اطاعت كنيم چه كسانى هستند؟ فرمود: خلفا و متصديان امر بعد از من. اول آنان برادرم على است، بعد از او حسن و حسين عليهما السلام فرزندانش، سپس على بن الحسين، آن گاه محمد باقر و تو او را درك مىكنى اى جابر، وقتى ملاقاتش نمودى سلام مرا به او برسان. بعد از او جعفر صادق، بعد از او موسى كاظم، بعد از او على رضا، بعد از او محمد جواد، بعد از او علىهادى، بعد از او حسن عسكرى، بعد از او قائم منتظر مهدى عليهم السلام بعد از من امام و پيشوا خواهند بود.[4]
عمر بن سعيد مىگويد: تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» را از حضرت ابوالحسن عليه السلام پرسيدم، فرمود: اولى الامر عبارتند از على بن ابىطالب عليه السلام و جانشينان او.[5]
ابو بصير روايت كرده كه حضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» فرمود: اولى الامر يعنى: امامانى كه از نسل على و فاطمه عليهما السلام تا قيامت به وجود مىآيند.[6]
جابر جعفى مىگويد: تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» را از حضرت باقر پرسيدم فرمود: يعنى اوصياء.[7]
حسين بن ابى العلاء مىگويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: اطاعت اوصيا واجب است؟ فرمود: آرى؛ آنان كسانى هستند كه خدا درباره ايشان فرموده: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ».[8]
سليم بن قيس مىگويد از اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدم فرمود: فقط اطاعت خدا و رسول خدا و صاحبان امر واجب است. صاحبان امر بدان جهت واجب الاطاعه شدند كه معصوم و پاكند و به معصيت خدا دستور نمىدهند.[9]
حكيم روايت كرده كه به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، اولىالامرى كه خدا طاعتشان را واجب نموده چه كسانى هستند؟ فرمود: عبارتند از علىبن ابىطالب و حسن و حسين و على بن الحسين و محمد بن على وجعفر، من؛ پس خدا را شكر كنيد كه امام هايتان را به شما معرفى نمود در حالى كه مردم آنان را انكار كردند.[10]
عبداللَّه بن عجلان از حضرت ابو جعفر عليه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» فرمود: اين آيه درباره على عليه السلام و امامان نازل شده است. خدا آنان را در جاى انبيا قرار داده جز اين كه چيزى را حلال يا حرام نمىكنند.[11]
ابو بصير از حضرت ابو جعفر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: رسول خدا به حضرت على و حسن و حسين عليهم السلام در حالى كه كوچك بودند وصيت نمود. سپس فرمود:
خداوند تعالى فرموده: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» و بدين وسيله امامان از اولاد على و فاطمه عليهما السلام را تا قيام قيامت اراده كرده است.[12]
ابان روايت نموده كه بر حضرت رضا عليه السلام وارد شدم و از قول خدا: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» سؤال كردم، فرمود:
على بن ابىطالب عليه السلام و سكوت كرد. وقتى سكوتش به طول انجاميد عرض كردم: بعد از او كى؟ فرمود: حسن عليه السلام و سكوت كرد. هنگامى كه سكوتش طول كشيد گفتم: بعد از او كى؟ فرمود: حسين عليه السلام. عرض كردم: بعد از او كى؟ فرمود: على بن الحسين عليه السلام، باز سكوت كرد. پس بدين طريق بعد از ذكر هر يك از امامان سكوت مىكرد و من سؤال مىنمودم تا آخرين فرد آنان را نام برد.[13]
عيسى بن سرى روايت نموده كه به حضرت امام جعفر صادق عليه السلام عرض كردم:
اركان اسلام را كه وقتى بدانها عمل كردم اعمالم پاك و قبول مىشود و ندانستن مجهولات ضرر نمىرساند به من معرفى كن. فرمود: شهادت به توحيد، شهادت به رسالت محمد صلى الله عليه و آله، اقرار به آن چه از جانب خدا آورده، اقرار به حقوقى كه در اموال ثابت شده مانند زكات، اقرار به ولايتى كه خدا بدان امر فرموده يعنى ولايت آل محمد.
رسول خدا فرمود: هر كس بميرد در حالى كه امامش را نشناخته، به مرگ جاهليت مرده است. خدا فرموده: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ» اول على عليه السلام؛ بعد از او حسن، آن گاه حسين، بعد از او على بن حسين، بعد از او محمد بن على؛ امر به همين منوال خواهد بود.
زمين بدون وجود امام اصلاح نمىشود. هر كس بميرد در حالى كه امامش را نشناخته به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. وقتى نفس انسان به سينه مىرسد از همه حال بيشتر احتياج به معرفت امام دارد. در آن هنگام است كه مىگويد: بر امر خوبى است.[14]
از سخنان گذشته و احاديث اهل بيت عليهم السلام استفاده شد كه مراد از اولى الامر كه اطاعت آنان واجب شده است فقط پيشوايان معصوم هستند، بدان جهت كه از هر گونه خطا و لغزش و گناهى معصومند و بر خلاف قوانين الهى دستور نمىدهند از جانب خدا واجب الاطاعه معرفى شدهاند.
تذكر لازم
لازمه سخنان گذشته اين نيست كه در زمان غيبت كه به پيشواى معصوم دسترسى نيست مسلمانان به زمام دار و حكومت احتياج ندارند و مىتوانند راجع به تعيين زمام دار و تأسيس حكومت، دخالتى نكنند.
هرگز چنين مطلبى را نمىگوييم؛ بلكه مسلمانان نيز مانند ساير ملل در هر عصر و زمانى احتياج دارند به يك زمام دار عادل و پرهيزكار و دانشمندى كه جهان اسلام را به خوبى اداره كند، از هرج و مرج داخلى و ظلم و تعدى افراد جلوگيرى كند، در عمران و آبادانى كشور و بالا بردن سطح معلومات ملت كوشش نمايد، از حوزه اسلام و مسلمانان دفاع كند، جلو بيگانگان و اجانب را بگيرد. مسلمانان نمىتوانند در تعيين زمام دار كه حياتشان بدان بستگى دارد لاابالى و بى دخالت باشند. لزوم حكومت مطلب تازهاى نيست كه اسلام آورده باشد بلكه يك مطلب ريشه دار و مسلمى است كه در بين تمام اقوام و ملل از ضروريات شمرده مىشود. بشر از وقتى كه به تمدن و زندگى اجتماعى گرويده لازم بودن آن را احساس مىكرده است. مسلمانان نيز از اين قانون كلى و عمومى مستثنا نيستند. درست است كه طبق مدارك و مذاق شيعه، ائمه اطهار كه از هر گونه گناه و لغزش و اشتباهى معصومند و صد در صد بيمه شدهاند از جانب خدا براى خلافت و امامت و زمام دارى تعيين و معرفى شدهاند، و آيه اولواالامر و آيات و روايات ديگر آنان را واجب الاطاعه قرار داده و به مسلمانان سفارش شده كه آن افراد برگزيده و ممتاز الهى را براى پيشوايى و زمامدارى خودشان انتخاب كنند و در راه تأسيس حكومت آنان و تأييد منصبى كه از جانب خدا برايشان تهيه شده كوشش و جديت نمايند، ليكن لازمه سخن اين نيست كه اسلام بر حكومت و زمام دارى غير معصوم به طور كلى خط بطلان كشيده و به مسلمانان بگويد: شما زير بار هيچ حكومتى به غير از حكومت معصوم نرويد و در هيچ عصر و زمانى حق نداريد در تأسيس حكومت و تعيين سرنوشت خودتان دخالت كنيد. حتى اگر به زمام دار معصوم دست رسى نداشتيد و تأسيس حكومت الهى برايتان امكان نداشت بدون حكومت زندگى كنيد تا به معصوم دست رسى پيدا كنيد. بلكه مسلمانان نيز مانند ساير اقوام و ملل جهان بدون حكومت و زمام دار اجتماعشان اداره نمىشود، در هر عصر و زمانى ناچارند حاكم و زمام دار داشته باشند.
به همين جهت على بن ابى طالب عليه السلام در جواب خوارج كه مىگفتند: لا حكم الّا للّه، فرمود: سخن حقى است كه باطل از آن اراده شده، درست است كه حكم فقط مال خداست، ليكن اينان مىگويند: امارت و حكومت مخصوص خداست. در صورتى كه مردم بايد امير و زمام دار داشته باشند، خوب باشد يا بد، تا مؤمنان در ايام زمام دارى او بتوانند به كسب و كار و اعمال نيك اشتغال ورزند و كافران از زندگى بهرهمند شوند، و خدا كارهايش را به اتمام رساند، توسط آن امير ماليات جمع آورى شود و با دشمنان جنگ بشود، و به واسطه او راهها بىخطر شود، حق ضعيف از قوى گرفته شود تا اين كه نيكان در آسايش باشند و ملت از شر و تعدى بدها در امان باشند.[15]
خلاصه سخن، مبادا از مباحث امامت نتيجه بگيريد كه در زمان غيبت ولى عصر چون دست رسى به معصوم نداريم نبايد در تأسيس حكومت دخالت نماييم. بلكه ناچاريم مانند ساير ملل و اقوام در راه تأسيس حكومت عدل و داد كوشش و جديت نماييم. در عين حال مسلمانان زمان غيبت وظيفه بزرگترى نيز دارند، بايد خودشان و جهانيان را براى تأسيس حكومت جهانى اسلام و عدل و داد همگانى آماده و مهيا سازند.[16]
البته طرز حكومت اسلامى و شرايط زمام دارى احتياج دارد به يك سلسله بحثهاى عميق و طولانى كه فعلًا از موضوع كلام ما خارج است.[17]
[1]. اثبات الهداة، ج 3، ص 96
[2]. بحار الانوار، ج 23، ص 290
[3]. جامع احاديث الشيعه، ج 1، ص 177
[4]. اثبات الهداة، ج 3، ص 123
[5]. تفسير عياشى، ج 1، ص 253: عمر بن سعيد قال سألت اباالحسن عليه السلام عن قوله اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم. قال: على بن ابى طالب و الاوصياء من بعده
[6]. اثبات الهداة، ج 3، ص 131
[7]. بحار الانوار، ج 23، ص 300
[8]. همان
[9]. بحار الانوار، ج 25، ص 200: سليم بن قيس قال سمعت اميرالمؤمنين عليه السلام يقول: انّما الطاعة للّه و لرسوله و لولاة الامر، و انّما امر بطاعة اولى الامر لانّهم معصومون مطهّرون لايأمرون بمعصيته
[10]. تفسير عياشى، ج 1، ص 252: حكيم قال قلت لابى عبداللَّه عليه السلام: جعلت فداك اخبرنى من اولى الامر الذين امراللَّه بطاعتهم؟ فقال لى: اولئك على بن ابى طالب و الحسن و الحسين و على ابن الحسين و محمد بن على و جعفر انا. فاحمدوا اللَّه الذى عرفكم ائمتكم و قادتكم حين جحدهم الناس
[11]. همان
[12]. دلائل الامامة، ص 231: ابو بصير عن ابى جعفر عليه السلام قال اوصى رسول اللَّه الى على والحسن و الحسين عليهم السلام و هما صبيان ثم قال قال اللَّه تعالى: اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم. واراد الائمة من ولد على و فاطمة عليهما السلام الى ان تقوم الساعة
[13]. تفسير عياشى، ج 1، ص 251
[14]. ينابيع الموده، ج 1، ص 351، از اين قبيل احاديث زياد است، ر. ك: غاية المرام، ص 265- 268 و تفسير برهان و تفسير نورالثقلين و تفسير عياشى و ساير كتابهاى حديث
[15]. نهج البلاغه، ص 82، خ 40
[16]. براى توضيح بيشتر ر. ك: همين قلم، دادگستر جهان
[17] امينى، ابراهيم، بررسى مسائل كلى امامت، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: پنجم، 1390.