پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

تارك الصلاة

گرایش به عبادت و پرستش، امری فطری است و وجود خدایان و معبودان غیر واقعی در طول تاریخ زندگی بشر و در مذاهب بشری، گواه این مدعاست. گرایش به پرستش در پاسخ به حس پرستش و خداجویی بشر بوده است، لذا گرایش به بی‌نمازی و روگردانی از ذکر حق، امری خلاف ذات، خلقت و طبیعت و سرشت آدمی است و در واقع، انحراف از آن به شمار می‌رود؛ چرا که بر اساس برخی روایات، نماز ستون دین است و هر کس نمازش را به عمد ترک کند، دینش را نابود کرده است.[1] البته با توجه به این‌که پاداش و حاصل عبادت برای همه افراد کاملاً قابل لمس نیست، در صورتی که فرد، علم کافی به اهمیت عبادات نداشته باشد و از تأثیر عبادت در پیشرفت و تکامل زندگی، غافل باشد، همین امر نوعی سستی در او ایجاد می‌نماید؛ در حالی که اگر انسان از هدف خلقت خویش آگاه باشد و ویژگی‌های دنیایی که اکنون در آن زندگی می‌کند، بشناسد و زندگی در جهان دیگر و ارتباط بین آن دو را باور داشته باشد قطعاً از گذر عمر و سستی خود وحشت خواهد کرد. ازاین‌رو، تا زمانی که فردی، عبادت را فقط تکلیفی اجباری بداند و از تأثیرات آن غافل باشد، انگیزه‌ای برای انجام دادن آن نخواهد داشت. بنابراین، باید تلاش کرد تا با ذکر و یادآوری نعمت‌های الهی، شناخت خود را به خداوند و خالق هستی بیشتر کرده و در سایه این شناخت به مقام ستایش و سپاس‌گزاری از پروردگار نائل آمد.

ترک نماز و اظهار نکردن بندگی و عبودیت و دهان نگشودن به راز و نیاز با خدا در واقع، نشناختن حق و غفلت و سهل انگاری از فلسفه آفرینش انسان و گم کردن مسیر تکامل و یا غرور و تفرعن است. کسی که با خدا، هم‌کلام نمی‌شود و زبان به بندگی نمی‌گشاید، به نوعی حق را پوشانده و در یک کلام، کافر شده است.

این‌که چرا تارک الصلاة، کافرست؛ در روایات از قول معصومین علیهم‌السلام این‌گونه آمده است: یکی از شیعیان به نام «مسعده» به محضر امام صادق علیه‌السلام آمد و پرسید: «چرا شما زنا کار را کافر نمی‌دانید، ولی ترک کننده نماز را کافر (باطنی) می‌نامید؟ امام صادق علیه‌السلام پاسخ داد: زیرا زنا کار و امثال او (مثل شراب خوار) این کار را به علت چیره شدن شهوت جنسی انجام می‌دهد، ولی ترک کننده نماز، آن را به سبب استخفاف (سبک شمردن نماز)، انجام نمی‌دهد. مرد زنا کار به سوی زن نمی‌آید، مگر به جهت آن میل شدیدی که به او دارد و لذتی که می‌برد، ولی کسی که نماز را ترک می‌کند در ترک نماز، هیچ لذتی نیست. وقتی لذت نبود معلوم می‌شود که سبک شمردن نماز، باعث ترک آن شده است:

و إذا وقع الاستخفافُ وَقعَ الکفرُ؛

وقتی سبک شمردن (و بی‌اعتنایی) به نماز حاصل شد، به دنبال آن، نوعی از کفر (که غالباً از انکار و بی‌اعتنایی سرچشمه می‌گیرد) حاصل می‌گردد.[2]

پس انسان تا در این دنیاست باید بکوشد اطاعت خدا را به جا آورد و به همان صورتی که خودش فرمان داده در برابرش کرنش کند و با او راز و نیاز کند. اگر چنین نکند در سرای دیگر، جز پشیمانی چیزی ندارد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به حضرت علی علیه‌السلامفرمود:

در عالم برزخ، بی‌نماز، درخواست می‌کند تا به دنیا برگردد و این است سخن خداوند متعال در قرآن: «تا گاهی که مرگ به سراغ یکی از آنان آمد، گوید: «پروردگارا! مرا برگردانید تا شاید عمل شایسته‏اى انجام دهم در آنچه بازگزاردم،[3] نه چنین است. آن سخنى است که او  گوینده‏اش هست و در پشت سر آن‏ها تا روزى که برانگیخته شوند، برزخ است.»[4]

ترک نماز، در نزد ائمه معصومین علیهم‌السلام به قدری قبح و زشتی داشت که هرگاه می‌شنیدند کسی در هر سن و سالی و در هر وضیعتی نماز نمی‌خواند، به شدت، متعجب و ناراحت می‌شدند.

پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی فرموده‌اند:

کسی که نماز را ترک کند، بهره‌ای از اسلام نبرده است.[5]

ترک نماز، قطع رابطه با آفریدگار هستی است و این بی‌توجهی در دنیا و آخرت، عواقب تلخی خواهد داشت. در قیامت، اهل بهشت از دوزخیان می‌پرسند: چه چیز شما را روانه جهنم کرد؟ یکی از پاسخ‌هایشان این است که ما به نماز پایبند نبودیم: « لَمْ نَک ُ مِنَ المُصَلِّینَ ».[6]

انسان اگر بخواهد نمازهای روزانه خود را با قرائت صحیح و رعایت آداب آن به جا آورد مجموعاً و در نهایت می‌تواند ظرف 30 یا 40 دقیقه، هفده رکعت نماز را در شبانه روز بخواند. آیا واقعاً صرف نیم ساعت وقت در شبانه روز برای نماز و عبادت که دریای مادی و معنوی و موجب تقرّب به پروردگار جهانیان است، سختی دارد؟ مگر اکثر مردم برای کارهای دیگرشان یا برای تفریح و دیدن فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی و مسابقات ورزشی، ساعت‌ها وقت، صرف نمی‌کنند؟! پس چگونه است که حاضر نمی‌شوند دقایقی را برای شکر از نعمت‌های الهی، در نظر بگیرند و لحظاتی را صرف سخن گفتن با خداوند کنند، مگر نه این است که تمام نعمت‌ها و برکاتی که از آن استفاده می‌کنیم از جانب خداوند به ما می‌رسد و مگر نه این است که هنگام گرفتاری‌ها و مشکلات به دامن همین خداوند چنگ می‌زنیم و نام خدا را به راحتی بر زبان جاری می‌کنیم؟ پس چرا نسبت به خواندن نماز و سجده در برابر چنین خدایی کوتاهی می‌کنیم؟ آیا نباید در رفتارهای خود تجدید نظر کنیم؟ به گفته روان‌شناسان، رفتار دینی برخاسته از حس دینی است و حس دینی، ریشه در نیازهای روان‌شناختی آدمی به معنویت و تعالی دارد و همه انسان‌ها به دنبال ارتقا و تکامل روح و روان خویش هستند و پرورش روحیه و حس دینی، متضمن روی آوردن به تعالیم دینی و تکالیفی است که خداوند متعال از طریق پیامبران و آیات الهی و آسمانی برای سعادت بشر، ارائه کرده است.

آن بزرگواران، حتی در مسئله تعلیم نماز توصیه‌شان این است که کودک و نوجوان از سنین قبل از تکلیف به نماز، عادت کند، حتی محضر امام رضا علیه‌السلام عرض شد: نماز برای او (کودک) سخت و رنج‌آور است. امام علیه‌السلام فرمود: «به اندازه توان خودش، نماز را به جاى آورد».[7]

شاید در پایان این فصل، ذکر این مسئله نیز ضروری باشد که یکی از عوامل اساسی ترک نماز، گناه و اثر بازدارندگی آن می‌باشد. از نظر اسلام، قلب انسان مادامی که به گناه آلوده نباشد، آینه تجلی حق و وسیله شناخت فطری اوست، اما اصرار بر گناه، باعث تاریکی قلب شده و کم کم جلوه‌گری حق در این حرم امن الهی را مانع می‌شود. در مناجات امام سجاد علیه‌السلام آمده است:

فیا مولای و یا مؤمّلی، و یا منتهی سؤلی فرّق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک؛[8]

پس ای مولای من و امید و نهایت در خواست من! بین من و گناهم که مانع التزامم به اطاعت تو می‌شود، جدایی انداز.

 

[1]. محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، ج5 ، ص402: قال رسول اللّه صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله: «الصلاة عمود الدین، فمن ترک صلاته متعمّداً فقد هدم دینه».
[2]. کلینى، کافى، ج2، ص 386: عن مسعدة بن صدقة قال: سمعت أباعبداللّه علیه‏السلام و سئل: ما بال الزانی لا تسمّیه کافراً، و تارک الصلاة قد سمّیته کافراً؟ و ما الحجّة فی ذلک؟ فقال: «لأنّ الزانی و ما أشبهه إنّما یفعل ذلک لمکان الشهوة لأنّها تغلبه، و تارک الصلاة لا یترکها إلاّ استخفافاً بها، و ذلک لأنّک لاتجد الزانی یأتی المرأة إلاّ و هو مستلذّ لإتیانه إیّاها، قاصداً إلیها، و کلّ من ترک الصلاة قاصداً إلیها فلیس یکون قصده لترکها اللذّة، فإذا نفیت اللذّة وقع الاستخفاف، و إذا وقع الاستخفاف وقع الکفر».
[3]. مؤمنون، آیه 99 ـ 100: « حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ المَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صالِحاً فِـیما تَرَکْتُ ».
[4]. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج74، ص58 : «یا علیّ! تارک الصلاة یسأل الرجعة إلى الدنیا و ذلک قوله اللّه تعالى « إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ المَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ » الآیه».
[5]. همان، ج30، ص 673: قال رسول اللّه صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله: «من ترک الصلاة متعمّداً فقد کفر».
[6]. مدثر، آیه 43.
[7]. حر عاملى، وسائل ‏الشیعه، ج3، ص13: عن الحسن بن قارون أنّه قال: «سألت الرضا علیه ‏السلام و سئل و أنا أسمع: عن الرجل یُجبِر ولده و هو لا یصلّی الیوم و الیومین فقال: و کم أتى على الغلام؟ فقلت: ثمانی سنین فقال: سبحان اللّه یترک الصلاة؟! قال: قلت: یصیبه الوجع، قال: یصلی على نحو ما یقدر».
[8]. دعاى ابوحمزه ثمالى.