زن و حجاب
حجاب، در لغت به معنای پوشش است. حجاب، یعنی لباسی که بدن زن را بپوشاند. اسلام به بانوان دستور داده بدن خود را به طور کامل بپوشانند و از نظر مردان بیگانه محفوظ بدارند.
برای وجوب حجاب از آیات قرآن و احادیث استفاده شده است. در اینجا به سه آیه اشاره میشود:
آیه اول
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«ای پیامبر! به مردان مؤمن بگو: چشمان خویش فرو بندند و عورت خود را نگه دارند، این برای پاکدامنی آنان بهتر است. خدا به کارهای آنان آگاه است. و به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو بندند و عورت خود را نگه دارند و زینتهای خود را جز آن مقدار که پیداست، آشکار نسازند و مقنعههای خود را تا گریبان خود گذارند و زینتهای خویش
را جز برای شوهران و پدران و پدر شوهران و برادران و پسر برادران و پسر خواهران و زنان و بردگان خودشان و مردان خدمتگزارشان که به زن رغبت ندارند و کودکان غیر ممیزی که از عورت زنان خبر ندارند، آشکار نسازند.
و زنان آنچنان پای بر زمین نزنند، تا زینتهای پنهانشان دانسته شود.
ای مؤمنان! همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید».[1]
آیه فوق، درباره حجاب بانوان نازل شده و به مسائلی اشاره کرده که نیاز به شرح و تفسیر دارد:
در آغاز از مردان و زنان مؤمن خواسته شده که دیدگان خود را فرو بندند و مردان به زنان و زنان به مردان خیره نشوند و چشمچرانی نکنند.
غض، در لغت به معنای کاستن و فروبستن است. غض بصر؛ یعنی نگاه را کوتاه کردن و خیره نشدن. گاهی انسان به دیگری مینگرد، ولی نگاه کردن هدف نیست، زمانی هم برای لذت مینگرد که آن را چشمچرانی میگویند.
نگاههای ثانوی و لذتجویی، انسان را به فساد میکشد و از آنها نهی شده است، اما نظرهایی که برای لذتجویی نباشد حرام نیست، زیرا از لوازم معاشرت و زندگی اجتماعی است.
بعد از آن، به زنان و مردان توصیه میکند که فروج خود را حفظ کنند.
فروج، جمع «فرج» به معنای «عورت» است. مقصود از حفظ فرج یا پوشیدن آن، سعی در حفظ عفت و پاکدامنی است با غض بصر؛ یعنی چشم پوشیدن و رعایت حجاب.
سپس خطاب به زنان میگوید: «لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها».
زینت، به معنای زیور و وسیله زیبایی است که انواعی دارد: یکی، زیورهایی که از بدن جدا هستند، مانند گوشواره، گلوبند، انگشتر، گلسر، دستبند، لباسهای زینتی. نوع دوم زینتهاییاند که به بدن میچسبند، مانند سرمه، رنگ ناخن، رنگ دست و پا و رنگ مو. زینت مذکور در آیه هر دو مورد را شامل میشود. به زنان توصیه شده که انواع زینتهای خود را برای مردان بیگانه آشکار نکنند و بدین وسیله از جلب توجه مردان و تحریک غریزه جنسی آنان جلوگیری کنند.
بعد از آن، با جمله: «إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» به زنان اجازه داده، زینتهای ظاهر خود را- که به طور طبیعی آشکار است- نپوشانند، مانند سرمه، رنگ ابرو، خضاب دست، انگشتر، رنگ چادر، مانتو و کفش. بانوان به دلیل اینکه در اجتماع زندگی میکنند و مسئولیتهایی را بر عهده دارند طبعاً چشم مردان بیگانه به صورت، دست و زینتهای آشکار آنان میافتد و پوشش آنها امری دشوار و حرجی است، لذا به آنان رخصت داده شده که بدون پوشیدن آنها به ادای مسئولیتهای خود مشغول باشند.
در بعضی احادیث نیز زینتهای ظاهر مذکور در آیه، به همین معنا تفسیر شده است.
زراره از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده که در تفسیر قول خدای عزوجل:
«إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» فرمود:
زینت ظاهر، عبارت است از سرمه و انگشتر.[2]
ابوبصیر میگوید:
از امام صادق علیه السلام از تفسیر آیه «لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» سؤال کردم، فرمود: زینت ظاهر عبارت است از انگشتر و دستبند.[3]
سپس در تعقیب بیان حجاب میفرماید:
«وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ» خمر جمع خمار و به معنای مقنعه و روسری بزرگاست. جیوب نیز جمع جیب و بهمعنای گریبان و یقهپیراهن است.
گفتهاند: زنان در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله پیراهنی را میپوشیدند که گریبان آن باز بود و مقداری از سینهشان آشکار میشد. همچنین آنان دو طرف روسری را از بالای گوش به پشت سر میانداختند، در نتیجه گوش، گوشواره، گردن و مقداری از سینه آنان نمایان بود. از همین رو، آیه به بانوان دستور میدهد که روسریهای خود را بر چاک پیراهن بیندازید، تا گوش، گوشواره، گردن و سینه آنان را بپوشاند.
طبرسی در تفسیر آیه مینویسد:
«خمر» جمع خمار به معنای مقنعه و روسری است که بر گریبان و اطراف گردن میافتد. در آیه به زنان دستور رسیده که مقنعه خود را بر سینه بیندازند تا گردنشان پوشیده شود، زیرا قبلًا مقنعه را بر پشتسر میانداختند، در نتیجه سینه آنان پیدا بود.[4]
در ذیل همین آیه میفرماید: «وَلایَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» برای رعایت کامل عفاف و جلوگیری ازمفاسد اجتماعی به بانوان توصیه شده که موقع راه رفتن، پای خود را محکم به زمین نزنند، مبادا صدای زیورهای آنان به گوش مردان بیگانه برسد و موجب تحریک جنسی آنان شود و مشکلاتی به وجود آید که طبق مصالح عموم مردم، به ویژه جوانان و مردان مجرّد، نیست.
از این آیه، چند مطلب مهم اخلاقی و اسلامی استفاده میشود:
1. زنان و مردان بیگانه باید از چشمچرانی و لذتجویی بصری بپرهیزند و برای لذتجویی به یکدیگر ننگرند؛
2. زنان نباید زیورهای مخفی خود را برای مردان بیگانه آشکار سازند؛
3. بانوان وظیفه دارند روسری و مقنعه خود را به گونهای بر سر بیفکنند که گوش، گوشواره، اطراف گردن و سینه آنان را به طور کامل بپوشاند؛
4. به زنان توصیه شده که برای رعایت هر چه بیشتر عفت عمومی و جلوگیری از مفاسد اخلاقی، حتی پاهای خود را محکم بر زمین نزنند، مباداصدای پای آنان موجب انحراف مردان شود؛
5. بر زنان واجب نیست زیورها و زینتهای آشکار خود را بپوشانند.
آیه دوم
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«اى پیامبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که جلباب را به خود نزدیک کنند [فروپوشند] این بهتر است تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا، بخشنده و مهربان است».[5]
قاموس، «جلباب» را به معنای پیراهن و لباس گشاد بانوان یا لباسی که روی سایر لباسها میپوشند و همه را فرامیگیرد و به معنای مقنعه آورده است.
راغب در مفردات نیز جلباب را به پیراهن و مقنعه معنا کرده است.
در المنجد نیز جلباب به معنای پیراهن یا لباس گشاد آمده است.
بنابراین، در تفسیر آیه میتوان چنین گفت: به زنان بگو: جلباب و لباس روپوش خود را از پارچههای ارزان قیمت تهیه کنند، یا آن را به گونهای رها سازند که همه بدن، از جمله سینه و اطراف گردن آنان را کاملًا بپوشاند و از چشم نامحرمان محفوظ بدارد. اگر چنین کنند به پاکدامنی شناخته شده، مورد توجه بیگانگان قرار نمیگیرند و از ایجاد مزاحمت مصون میمانند.
از آیه استفاده میشود که زن مسلمان باید سنگین و پوشیده و ساده از منزل خارج شود و بدین وسیله از مفاسد اخلاقی و اجتماعی جلوگیری کند. چنین رفتاری هم به نفع خود بانوان هم به سود جوانان و مردان تمام خواهد شد.
آیه سوم
قرآن میفرماید:
«ای زنان پیامبر! شما همانند دیگر زنان نیستید، اگر از خدا بترسید.
پس نازک سخن نگویید تا کسی که در قلبش مرض هست به طمع بیفتد، بلکه به طور معروف سخن بگویید و در خانههای خود بمانید و همانند زنان جاهلیت با زینت و آرایش کرده خود را ظاهر نسازید».[6]
در آیه فوق به زنان سه توصیه شده است:
1. هنگام سخن گفتن صدای خود را نازک و رقیق نسازند، زیرا نازک سخن گفتن شاید موجب تحریک نیروی شهوت برای مردان ناپاک باشد؛
2. خانهدار و خانهنشین باشند؛
3. همانند زنان جاهلیت، بدون پوشش و برای خودنمایی و تظاهر به آرایش و زیبایی خود را در معرض دید بیگانگان قرار ندهند.
گرچه آیه درباره همسران و دختران پیامبر نازل شده، دستورهایش شامل همه زنان میشود.
گفتنی است مقصود از «قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ» این نیست که زنان پیامبر و سایر بانوان وظیفه دارند خانهنشین باشند و اصلًا از منزل خارج نشوند، زیرا چنانکه گفتم، زن عضو واقعی جامعه است و مسئولیتهایی را بر عهده دارد که لازمه آنها خروج از منزل است. زنان در زمان رسولخدا نیز از خانه خارج میشدند و در مساجد حضور مییافتند. آنان به سخنان پیامبر گوش میدادند و مسائل دینی را سؤال میکردند، حتی بسیاری از زنان، راوی حدیث هستند و جمعی از راویان از آنان حدیث نقل کردهاند. آنان در جنگها شرکت میکردند و به مداوای مجروحان و پرستاری آنان میپرداختند. همسران رسول خدا نیز در جنگها شرکت مینمودند، ولی به جنگیدن مأمور نبودند.
سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحاب چنین نبوده که بانوان را در خانهها محصور بدارند و مقصود آیه همچنین نیست، بلکه مقصود این است که بانوان به خانه و زندگی دل بسته باشند و آن را جایگاه اصلی خود بدانند. همچنین به خانهداری، بچهداری و شوهرداری عنایت داشته باشند و خود را در این باره مسئول بدانند و از ولگردی و خیابانگردی و بیقید و بند بودن بپرهیزند.
محارم
مردان درباره زنان دو دستهاند: محرم و نامحرم.
آنچه در مورد وجوب حجاب بر زنان گفته شد در مورد مردان نامحرم است، اما رعایت حجاب درباره مردان محرم واجب نیست. مردان محرم عبارتند از:
1. پدر و جد و هرچه بالا روند؛
2. پدر و جد مادری و هرچه بالا روند؛
3. برادر و فرزندان برادر تا هرچه پایین روند؛
4. فرزند خواهر و فرزندان او تا هرچه پایین روند؛
5. عمو و عمویِ عمو و هرچه بالا روند؛
6. دایی و داییِ دایی و هرچه بالا روند؛
7. شوهر و پدر شوهر و هرچه بالا روند؛
8. پدر و مادر شوهر و پدر او و هرچه بالا روند؛
9. پسر شوهر و فرزندان او تا هرچه پایین روند؛
10. پسر و فرزندان پسری و دختری تا هرچه پایین روند؛
11. دختر و فرزندان دختری و پسری تا هرچه پایین روند؛
12. داماد و دامادِ داماد تا هرچه پایین روند.
این افراد میتوانند به بدن یکدیگر بنگرند و رعایت حجاب بر آنان واجب نیست. البته مشروط به این که نگاه آنان از روی ریبه و لذتجویی نباشد و الّا حتی به محارم و اطفال غیربالغ نیز نمیتوان نگریست. همچنین اگر نگاه از روی لذتجویی باشد، زن به زن و مرد به مرد نیز نمیتواند بنگرد.
حدود حجاب
وجوب حجاب از احکام قطعی اسلام است که همه فقها بر آن اتفاق دارند.
بانوان وظیفه دارند بدن خود را از مردان بیگانه بپوشند، با چادر، عبا، پیراهن بلند، مانتو، پالتو، روپوش، یا مقنعه، روسری و هر وسیله دیگری که مجموع بدن را بپوشاند و دلیلی بر وجوب استفاده از نوعی پوشش خاص نداریم.
در اصلِ وجوب حجاب اختلافی نیست، اما در پوشیدن صورت و دو دست تا مچ در بین فقها اختلاف است. تعدادی از فقها پوشیدن آنها را نیز واجب دانسته یا حکم به احتیاط کردهاند، ولی اکثر فقها پوشیدن آنها را واجب نمیدانند و برای اثبات عدم وجوب به چند دلیل استناد نمودهاند:
دلیل اول: احادیثی که به طور مستقیم و صریح، وجوب ستر وجه و کفین را نفی میکند:
- مسعدة بن زیاد میگوید: از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم که در پاسخ سؤال از زینتهای ظاهر زن فرمود: مقصود صورت و دو دست است.[7]
حضرت صادق علیه السلام در پاسخ اینکه مرد در صورتی که محرم نباشد به چه عضوی از زن میتواند نگاهکند، فرمود: صورت و دو دست ودو پا.[8]
- علی بن جعفر میگوید: از برادرم موسی بن جعفر علیه السلام سؤال کردم: مرد به چه عضوی از زن نامحرم میتواند بنگرد؟ فرمود: صورت و دست و جای دستبند.[9]
- علی بن سوید میگوید: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم:
من به نگریستن زن زیبایی گرفتار شدهام و دوست دارم همیشه به او بنگرم، چه کنم؟ فرمود: در صورتی که قصد خیانت نداشته باشی مانعی ندارد، ولی مواظب باش به زنا نیفتی که برکت را از بین میبرد و دین را به هلاکت میرساند.[10]
- مفضّل میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، چه میفرمایید درباره زنی که با جمعی از مردان نامحرم به سفر رفته و زنی هم همراه آنان نیست و در آن سفر فوت میکند؟ آنگاه چه باید کرد؟ فرمود:
مواضع تیمّم راغسل میدهند، ولی دست نمیمالند و آنچه را که خدا به پوشیدن آن دستور داده کشف نمیکنند. مفضّل عرض کرد: پس با بدن او چه کنند؟ فرمود: اول، کف دست او، سپس صورتش را و بعد از آن روی دستها را غسل میدهند.[11]
دلیل دوم: احادیثی که به وجه و کفین تصریح ندارد، اما به طور غیرمستقیم دلالت دارند که پوشیدن صورت و دو دست واجب نیست:
- محمد بن ابی نصر میگوید: از امام رضا علیه السلام سؤال کردم که آیا مرد میتواند به موی خواهر زنش نگاه کند؟ فرمود: نه. مگر اینکه خواهر زنش پیر و فرتوت باشد. سپس عرض کردم: خواهرزن و زنان بیگانه مساوی هستند؟ فرمود: بله. عرض کردم: پس به کجای بدن زنان پیر میتوان نگریست؟ فرمود: به مو و ذراع آنان.[12]
از اینکه راوی از جواز نظر به موی خواهرزن سؤال میکند، ولی در مورد صورتش سؤالی ندارد، معلوم میشود که جواز نگاه به صورت را امری مسلّم میدانسته وگرنه اولویت داشت از آن نیز سؤال کند. همچنین از اینکه امام در پاسخ به سؤال راوی از مقدار جواز نگاه به زنان فرتوت فرمود: «شعرها و ذراعها» و صورت آنها را اضافه نکرد، آشکار میشود که جواز نظر به صورت را امری روشن میدانسته که نیازی به ذکر ندارد والّا باید آنرا هم اضافه میکرد.
- امام رضا علیه السلام فرمود: پسر را در هفت سالگی به نماز خواندن وامیدارند ولی زن وقتی موهایش را از او میپوشاند که او محتلم شود.[13]
- عبدالرحمان میگوید: از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام درباره دختری که به حد بلوغ نرسیده سؤال کردم: چه زمانی باید سر خود را از نامحرم بپوشد و چه موقعی برای نماز با مقنعه سر خود را بپوشد؟ فرمود: وقتی سرش را بپوشد که با دیدن خون حیض، نماز بر او حرام میشود.[14]
در این دو حدیث، وجوب پوشیدن مو و سر را بر دختر از آثار بلوغ دانسته، ولی از وجوب پوشیدن صورت سخنی به میان نیامده است، در صورتی که اگر واجب بود اولویت داشت آنرا نیز بیان کند. از اینجا معلوم میشود، پوشیدن صورت بر زنان واجب نیست.
دلیل سوم: چنانکه اشاره شد، از جمله: «لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» میتوان استنباط کرد که پوشیدن صورت و دستها واجب نیست، زیرا در احادیث اهل بیت سرمه کشیدن و انگشتری به دست کردن از مصداقهای «إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» معرفی شده که وجوب پوشش ندارند. بنابراین، باید پوشش صورت و دست، که محل این دو زینتاند، نیز واجب نباشد.
همچنین جمله: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ» که در همین آیه ذکر شده، بیدلالت به عدم وجوب پوشش صورت نیست، زیرا به بانوان توصیه شده برای تحصیل حجاب کامل خمار و مقنعه خود را بر گریبان بیندازند تا اطراف گردن و سینه آنان را بپوشاند، اما درباره پوشیدن صورت دستوری نمیدهد، و این بیانگر عدم وجوب است. علاوه بر اینکه در حدیث مسعدة بن صدقه که در همین بحث بدان اشاره شد، خود صورت و دو دست از مصادیق «إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» به شمار رفته است.
دلیل چهارم: از برخی احادیث و شواهد تاریخی استفاده میشود که رسم زنان در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله این نبوده که صورت خود را بپوشند، بلکه با صورت باز در مجامع و کوچه و بازار ظاهر میشدند. چشم مردان به صورت آنان میافتاد و با یکدیگر صحبت میکردند، معاشرت و معامله داشتند، از پیامبر حدیث میشنیدند و برای مردان نقل میکردند. در بین راویان حدیث صدها زن وجود دارد، حتی همسران و دختران پیامبر نیز از این عمل مستثنا نبودهاند. از عایشه، حفصه، ام سلمه و فاطمه صدها حدیث نقل شده و لازمهاش دیدن صورت بانوان و شنیدن صدای آنان است، ولی رسولخدا صلی الله علیه و آله نه زنان را به پوشیدن صورت امر کرد، نه مردان را از نگریستن به صورت زنان و شنیدن صدای آنان نهی فرمود، مگر اینکه به قصد لذتجویی و چشمچرانی باشد.
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به قصد دیدار فاطمه علیها السلام حرکت کرد، من نیز با آن حضرت بودم. وقتی به درب خانه فاطمه رسید در زد و فرمود: السلام علیکم. فاطمه از داخل منزل گفت: علیک السلام یا رسول اللّه! پیامبر فرمود: [اجازه هست تا] داخل منزل شوم؟ فاطمه گفت: بفرمایید: رسول خدا فرمود: با همراهم داخل شوم؟ فاطمه گفت: یا رسولاللَّه! مقنعه بر سر ندارم. پیامبر فرمود: زیادیِ روپوش را بر سرت بیفکن. فاطمه چنین کرد. بعد از آن رسول خدا گفت: السّلام علیکم. فاطمه
جواب داد. سپس فرمود: خودم با مرد همراهم داخل شوم. گفت: بفرمایید.
جابر میگوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله داخل خانه شد، من نیز داخل شدم.
چشمم به صورت فاطمه افتاد که همانند زردچوبه بود. رسولخدا فرمود:
دخترم! چرا صورتت این چنین زرد شده است؟ گفت: یا رسول اللَّه! از شدت گرسنگی. پیامبر صلی الله علیه و آله دست به دعا برداشت و گفت: ای خدایی که گرسنگان را سیر میکنی، فاطمه دختر محمد را سیر گردان! جابر میگوید: به خدا سوگند! بعد از دعای رسول خدا، به صورت فاطمه نگاه کردم، خون در صورتش به جریان افتاد و رنگ صورتش قرمز شد و بعد از آن، دیگر گرسنگی نکشید.[15]
از داستان فوق استفاده میشود که صورت حضرت فاطمه به طوری باز بوده که جابر ابتدا زردی آن و بعد از دعای پیامبر، سرخی آنرا دیده است.
سعد اسکاف از حضرت باقر علیه السلام نقل کرده که فرمود: جوانی از انصار، در کوچههای مدینه با زنی روبهرو شد. در آن زمان، زنان مقنعه خود را بر پشت گوشها میانداختند. جوان انصاری به آن مینگریست، تا به او رسید و گذشت، بعد از آن، جوان همچنان از پشت سر به زن نگاه میکرد. در این هنگام، سرش به استخوان یا شیشهای خورد که در دیوار بود. صورتش شکافت و خون بر سینه و لباسهایش جاری گشت. جوان گفت: به خدا سوگند! شکایت این زن را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه خواهم داشت.
جوان خدمت رسول خدا رسید. پیامبر پرسید: چرا این چنین خونآلود شدهای؟ جوان جریان را خدمت رسول خدا عرض کرد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد.
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ لِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ».[16]
از این داستان نیز استفاده میشود که زنان در زمان رسول خدا و صدر اسلام نه تنها صورت خود را نمیپوشیدند، بلکه روسری خود را بر پشت گوشها میانداختند. در نتیجه، گوش، گوشواره، اطراف گردن و سینه آنان نمایان بود و در همین مورد بود که حادثه جوان انصاری رخ داد و شکایت آنرا نزد رسول خدا برد و پیرو آن، آیه حجاب نازل شد که در آن به زنان توصیه شده دو طرف مقنعه را بر گریبان بیندازند تا گوش، گوشواره، اطراف گردن و سینه آنان را بپوشاند، اما نکته جالب اینکه درباره پوشیدن صورت دستوری نیامده و این عدم وجوب را میرساند. آیه حجاب، برای جلوگیری از مفاسد اخلاقی و اجتماعی و تکرار نشدن حوادثی نظیر حادثه جوان انصاری، به مردان و زنان توصیه میکند که نظرهای خود را فرو بندند و چشمچرانی و لذتجویی نکنند.
فلسفه حجاب
چنانکه گفته شد، یکی از احکام قطعی اسلام، وجوب پوشش است، اما سؤال مهم اینکه فلسفه حجاب چیست و چرا اسلام با تشریع حجاب، حق آزادی را از بانوان سلب کرده است و آیا این، ستم نیست؟
در پاسخ باید گفت: هدف اسلام از تشریع حجاب، تحکیم بنیاد مقدس خانواده و جلوگیری از انحرافهای جنسی و عوارض سوء ناشی از آن، تأمین سلامت و امنیت اجتماعی، کمک به پاکسازی محیط و کاهش مفاسد اخلاقی است و این مقدار محدودیت نه تنها به زیان بانوان نیست، بلکه به نفع بانوان و فرزندان و شوهران آنان و سایر افراد اجتماع تمام خواهد شد.
برای روشن شدن مطلب به چند نکته مهم به عنوان مقدمه اشاره میشود:
نکته اول: با توجه به اینکه زن و مرد دو رکن مهم اجتماعند و سعادت و آرامش و آسایش فردی آنان تا حد زیادی به سلامت، امنیت و پاکی محیط زندگیشان بستگی دارد، تأمین سلامت، امنیت و پاکسازی محیط از مفاسد، بر عهده خود آنان نهاده شده و باید در اینباره تشریک مساعی و همکاری کنند.
نکته دوم: زن موجودی است ظریف و لطیف و طبعاً به آرایش، زینت، تجمّل، خودنمایی و دلبری علاقه دارد و با جاذبیّت خود میخواهد دل مردان را تسخیر کند، اما مرد موجودی است طالب و تنوعطلب و در برابر غریزه جنسی کاملًا ضعیف و ناتوان. غریزه جنسی او فوراً تحریک میشود و کنترل را از دستش خارج میسازد و هنگام تحریک این نیروی سرکش و طغیانگر حتی عقل و قانون و دین نیز غالباً از مهار کردن آن ناتوانند.
همه چیز زن برای مرد، به ویژه جوان، تحریککننده است: زینتهای زن، لباسهای زیبای او، صدای نازکش، دلبریها و عشوهگریهایش، اندامش، مو و حتی حرارت بدن او میتواند این غریزه سرکش را تحریک کند.
نکته سوم: در جامعه، جوانان و مردان فراوانی وجود دارند که به علت فقر و تهیدستی، بیکاری، کم درآمدی، ادامه تحصیلات، انجام دادن خدمت سربازی و یا به هر دلیل دیگر نمیتوانند ازدواج کنند. این افراد که در بحران جوانی و زمان طغیان نیروی جنسیاند، کم نیستند. وضع رقّتبار این افراد را نیز نمیتوان نادیده گرفت، زیرا فرزندان همین پدران و مادران و از افراد همین اجتماع هستند.
با توجه به مطالب مذکور، اکنون این سؤال مطرح میشود که مصلحت بانوان در چیست؟ در بیبندوباری و آزادی مطلق در مورد پوشش یا رعایت حجاب و تحمل مقداری محدودیت؟
برای درکِ پاسخ صحیح، بهتر است دو اجتماع فرضی را بررسی و خوبیها و بدیهای هر یک را مقایسه کنیم:
1. در این اجتماع، بانوان از لحاظ پوشش و معاشرت با مردها آزادی کامل دارند. برای ارضای تمایل طبیعی به خودنمایی و زیبایی، آرایش کرده، نیمه عریان و با لباسهای زیبا و رنگارنگ و مدهای گوناگون، از منزل خارج میشوند و در کوچه، بازار، خیابان، اداره، فروشگاه، دانشگاه، دبیرستان، بیمارستان و مجالس و مجامع عمومی، با آزادی کامل با مردان بیگانه معاشرت و گفتوگو میکنند.
با بدنهای نیمه عریان، زیبا و عشوهگریهای خود برای مردان بیگانه دلبری میکنند و هر جا میروند یک قافله دل همراه خود میبرند. اگر شوهر ندارند با آزادی مطلق تا پاسی از شب در سینماها، کابارهها، مجالس دانس و رقص، پارکها، ولگردی در خیابانها به سر میبرند و اگر دارای شوهر باشند یا با او یا بدون وی و تنها، به بهانه آزادی همه جا میروند.
در چنین اجتماعی، پسران و دختران در معاشرت و دوستگیری، حتی روابط جنسی آزادند و مردان نیز در معاشرت با زنان بیگانه آزادیِ عمل دارند.
با هر زنی که او را دوست داشتند و توانستند روابط برقرار میکنند. با هم به سینما، کاباره، مجالس دانس و رقص، پارک، ولگردی در خیابانها و مراکز فساد و فحشا میروند و به عیش و نوش میپردازند.
در چنین اجتماعی، بانوان در بیحجابی، بیبندوباری، خروج از منزل، معاشرت با مردان بیگانه و روابط جنسی آزادند، اما این آزادیها همراه نتایج زیر است:
تزلزل بنیاد مقدس خانوادهها، بیعلاقگی زن و مرد به خانه و خانواده، بدگمانی زن و شوهر ومراقبت از یکدیگر همانند پلیس، کشمکش و اختلافهای خانوادگی، کثرت وجود کودکان غیرمشروع و بیسرپرست و ولگرد، ازدیاد بیماریهای روانی، کثرت قتل و جنایت و خودکشی، ازدیاد دختران بیشوهر و پسران بیزن، تأخیر سنین ازدواج، بیعلاقگی پسران و دختران به تأسیس خانواده، گرایش جوانان به انواع مفاسد اخلاقی و انحرافهای جنسی، ازدیاد آمار طلاق و جدایی، کثرت مردان و زنانی که ناچارند تنها زندگی کنند.
نمونه چنین اجتماع از هم گسیخته خانوادگی در کشورهای غربی مشهود است.
آیا چنین اجتماعی به نفع بانوان و مردان و جوانان است؟ اگر احساسات خام را کنار بگذارید و خوب بیندیشید، به یقین پاسخ شما منفی خواهد بود.
2. در این اجتماع، زنان در صحنه زندگی حضوری فعال دارند. با رعایت امکانات و تناسب، مشاغلی را پذیرفته و اجرای وظیفه میکنند. در دبستان، دبیرستان، دانشگاه، مراکز تحقیقات، بیمارستان، درمانگاه، آزمایشگاه، زایشگاه، مجالس قانونگذاری، وزارتخانهها و در دیگر پستهای مهم و مناسب، بانوان همانند مردان حضوری چشمگیر دارند و حجاب و پوشیدگی را- جز دست و صورت- به طور کامل رعایت میکنند. آنان برای حضور در اجتماع و محل کار زینت و آرایش نمیکنند. پوشیده و ساده و بیآرایش از منزل خارج میشوند. زینت و آرایش و دلبری را به خانه و برای شوهر خود اختصاص میدهند.
آنها این محدودیت را با رضایتخاطر و فداکاری میپذیرند تا محیط اجتماع از عوامل انحراف و فساد، سالم و پاک باشد و این عمل را به خاطر رعایت حال جوانان و مردانی که قدرت ازدواج ندارند انجام میدهند. آنان حجاب را رعایت میکنند، تا مبادا چشم مردان بیگانه به آنان بیفتد و به همسرانشان دلسرد شوند و با ایراد و بهانهجویی، کانون گرم خانواده را به صحنههای کشمکش و نزاع تبدیل سازند.
این محدودیت رامی پذیرند، تا جوانان پسر و دختر- که فرزندان خود این بانواناند- از فساد و انحرافهای جنسی و ضعف اعصاب مصون بمانند و در موقعِ مناسب و با فراهم شدن امکانات، ازدواج کرده و تشکیل خانواده دهند.
این محدودیت را میپذیرند، تا به استحکام بنیاد خانوادهها- که خود نیز از آنها هستند- کمک کرده باشند و از تعداد آمار طلاق و زندگی تنهایی و کودکان پریشان و بیسرپرست بکاهند.
در این اجتماع، کانون بیشتر خانوادهها گرم و روابط زن و شوهرها نسبتاً خوب و اختلافها کمتر است. مفاسد اخلاقی و انحرافهای جنسی در بین
جوانان به طور نسبی کم است. جوانان به ازدواج و تشکیل کانون مقدس خانواده علاقه دارند. آمار طلاق، وجود مردان و زنان مجرد چندان زیاد نیست. کودکان بیسرپرست و ولگرد کمتر وجود دارد.
در این اجتماع، پدران و مادران درباره سلامت جوانانشان از آلوده شدن به مفاسد اخلاقی و انحرافهای جنسی و بیماریهای روانی، اطمینان بیشتری دارند.
آیا زندگی در چنین اجتماعی به نفع بانوان است یا اجتماع اول؟ هر انسان اندیشمندی اجتماع دوم را بهتر و سالمتر از اجتماع اول میداند.
اسلام نیز زندگی در اجتماع دوم را بهتر و سالمتر میداند و به همین دلیل، حجاب را تشریع کرده و از بانوان خواسته که آن را رعایت کنند و زیورها و زیباییهای خود را از مردان بیگانه بپوشند.[17]
پیامبر صلی الله علیه و آله زنان را از زینتکردن برای غیرشوهران خود نهی کرد و فرمود:
هرکس برای غیر شوهرش زینت کند، سزاوار است که خدا او را به آتش دوزخ بسوزاند.[18]
امام محمد باقر علیه السلام فرمود:
زن وقتی از منزل خارج میشود نباید خود را خوشبو سازد.[19]
همچنین فرمود:
برای زن جایز نیست که با مرد نامحرم مصافحه کند، مگر از پشت لباس.[20]
اسلام برای پاکسازی محیط اجتماع به تشریع حجاب برای بانوان اکتفا نکرده، بلکه به مردان نیز توصیه کرده که چشمچرانی نکنند و دیدگان خود را از تماشای زنان نامحرم فرو بندند.
قرآن میفرماید:
«به مردان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو بندند و عورت خود را حفظ کنند، زیرا به تزکیه و پاکى آنان کمک مىکند و خدا به آنچه مىکنند آگاه است».[21]
امام صادق علیه السلام فرمود:
نگاه به نامحرم، تیر مسمومی است از جانب شیطان و چهبسا یک نگاه که حسرت درازی را در پی دارد.[22]
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
نظر به نامحرم، تیر مسمومی است از جانب شیطان. هر کسی برای خدا آن را ترک کند، لذت امن و ایمان را خواهد چشید.[23]
امام صادق علیه السلام فرمود:
نگاه بعد از نگاه، شهوت را در دل پرورش میدهد و برای در فتنه افتادن صاحبش کفایت میکند.[24]
حضرت صادق علیه السلام فرمود:
هر کس چشمش به زن نامحرمی بیفتد، پس دیدگان خود را به سوی آسمان برگرداند یا آن را فروبندد، خدا به پاداش این عمل، حورالعینی در بهشت به او عطا خواهد کرد.[25]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
هر مردی که با زن نامحرم مصافحه کند، در قیامت با دستهای بسته او را به آتش دوزخ میاندازند.[26]
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
هر که با زنی که مالک او نیست، شوخی کند خدا در برابر هر کلمهای که با او سخن گفته، در قیامت هزار سال او را محبوس میکند.[27]
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
هیچ مردی نباید با زن بیگانهای خلوت کند که در این صورت، شیطان سومین فرد آنان خواهد بود.[28]
موسی بن جعفر علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:
هر که به خدا و قیامت ایمان دارد در جای خلوتی که صدای نفس زن نامحرمی به گوشش میرسد شب خوابی نمیکند.[29][30]
[1]. نور( 24) آیات 30- 31:« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ لِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ* وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَلایُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التّابِعینَ غَیْرِ أُولِى الإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَلایَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَالمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»
[2]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 201: زرارة، عن أبی عبداللَّه علیه السلام فی قول اللَّه عزّوجلّ:« إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» قال:« الزینة الظاهرة الکحل و الخاتم»
[3]. همان، ج 20، ص 201: أبوبصیر، عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: سألته عن قول اللَّه عزّوجلّ« لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا ما ظَهَرَ مِنْها» قال:« الخاتم و المسکة و هى القلب»
[4]. مجمع البیان، ج 7، ص 138
[5]. احزاب( 33) آیه 59:« یا أَیُّها النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَبَناتِکَ وَنِساءِ المُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذ لِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَکانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً»
[6]. همان، آیات 32- 33:« یا نِساءَ النَّبِىِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنْ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً* وَقَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأُولى»
[7]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 212:« مسعدة بن زیاد قال سمعت جعفراً علیهالسلام و سئل عمّا تظهر المرأة من زینتها؟ قال: الوجه والکفین»
[8]. همان، ج 20، ص 201: مروک بن عبید، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: ما یحلّ للرجل أن یرى من المرأة إذا لم یکن محرماً؟
قال:« الوجه والکفّان و القدمان»
[9]. نورالثقلین، ج 3، ص 590: علیّ بن جعفر، عن أخیه موسى علیه السلام، قال: سألته عن الرجل ما یصلح أن ینظر إلیه من المرأة إذا لم یکن محرماً؟
قال:« الوجه والکفّ و موضع السوار»
[10]. همان، علیّ بن سوید، قال: قلتُ لأبی الحسن علیه السلام: إنّی مبتلى بالنظر إلى المرأة الجمیلة یعجبنى النظر إلیها؟
فقال لی:« یا علیّ! لابأس إذا عرف من نیّتک الصدق: و إیّاک والزنا؛ فإنّه یمحق البرکة و یهلک الدین»
[11]. وسائل الشیعه، ج 2، ص 522: مفضّل بن عمر، قال: قلتُ لأبی عبداللَّه علیه السلام:- جعلتُ فداک- ما تقول فی المرأة تکون فی السفر مع الرجال لیس فیهم لها ذو محرم، ولا معهم امرأة، فتموت المرأة، ما یصنع بها؟
قال:« یُغسَل منها ما أوجب اللَّه علیه التیمم، ولا تمسّ، ولا یُکشف لها شیء من محاسنها التی أمر اللَّه بسترها».
قلت: فکیف یصنع بها؟
قال:« یغسل بطن کفّیها، ثمّ یغسل وجهها، ثمّ یغسل ظهرکفّیها»
[12]. همان، ج 20، ص 199: احمد بن محمد بن أبی نصر، عن الرضا علیه السلام، قال: سألته عن الرجل یحلّ له أن ینظر إلى شعر أخت امرأته؟ فقال:« لا، إلّا أن تکون من القواعد». قلت: أخت امرأته والغریبة سواء؟ قال:« نعم». قلت: فما لی من النظر إلیه منها؟ فقال:« شعرها و ذراعها»
[13]. همان، ج 20، ص 229: أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن الرضا علیه السلام قال:« یؤخذ الغلام بالصلاة و هو ابن سبع سنین، ولا تغطّی المرأة شعرها منه حتى یحتلم»
[14]. همان، ج 2، ص 228: عبدالرحمان بن الحجّاج، قال: سألت أبا إبراهیم علیه السلام عن الجاریة التى لم تدرک متى ینبغی ألا تغطّی رأسها ممّن لیس بینها و بینه محرم؟ و متى یجب علیها أن تقنّع رأسها للصلاة؟
قال:« لا تغطّی رأسها حتى تحرم علیها الصلاة»
[15]. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 587
[16]. همان، ص 588
[17]. نور( 24) آیه 31
[18]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 212: عن النّبی صلى الله علیه و آله فی حدیث المناهی، قال:« و نهى أن تتزیّن لغیر زوجها، فإن فعلت کان حقّاً على اللَّه أن یحرقها بالنار»
[19]. همان، ص 220: جابر بن یزید، قال: سمعت أبا جعفر محمد بن علیّ الباقر علیه السلام یقول:« ولا یجوز لها أن تتطیّب إذا خرجت من بیتها»
[20]. همان، ص 222: جابر بن یزید الجعفی، قال: سمعت أبا جعفر محمد بن علیّ الباقر علیه السلام یقول:« ولا یجوز للمرأة أن صافح غیر ذی محرم إلّامن وراء ثوبها»
[21]. نور( 24) آیه 30:« قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذ لِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ»
[22]. وسائل الشیعه، ج 20 ص 191: علیّ بن عقبة، عن أبیه، عن أبی عبداللَّه علیه السلام قال: سمعته یقول:« النظرة سهم من سهام إبلیس مسمومٌ، و کم من نظرة أورثت حسرة طویلة»
[23]. همان، ص 192: عقبة، عن أبی عبداللَّه علیه السلام، قال:« النظرة سهم من سهام إبلیس مسمومٌ، من ترکها للَّه عز و جل لالغیره أعقبه اللَّه أمناً و ایماناً یجد طعمه»
[24]. همان، ص 192: عن الکاهلی، قال: قال أبوعبداللَّه علیه السلام:« النظرة بعد النظرة تزرع فی القلب الشهوة، و کفى بها لصاحبها فتنة»
[25]. همان، ص 193: قال الصادق علیه السلام:« من نظر إلى امرأة فرفع بصره إلى السماء، أو غضّ بصره لم یرتدّ إلیه بصره حتى یزوّجه اللَّه من الحورالعین»
[26]. همان، ص 198: عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله قال:« من صافح امرأة حراماً جاء یوم القیامة مغلولًا، ثمّ یؤمر به إلى النّار»
[27]. همان، ص 198: قال رسول اللَّه صلى الله علیه و آله:« من فاکه امرأة لایملکها حبسه اللَّه بکلّ کلمة کلّمها فی الدنیا ألف عام»
[28]. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 265: عن علیّ علیه السلام قال:« لایخلو بامرأة رجل، فما من رجل خلا بامرأة إلّا کان الشیطان ثالثهما»
[29]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 185: موسى بن جعفر، عن آبائه علیهم السلام، عن رسول اللَّه صلى الله علیه و آله قال:« من کان یؤمن باللَّه والیوم الآخر، فلا یبیت فی موضع یسمع نفس امرأة لیست له بمحرم»
[30] امینى، ابراهیم، آشنایى با وظایف و حقوق زن، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.