احترام به قانون
انسانها بدون قانون نمیتوانند زندگی کنند و برای اداره جامعه، جلوگیری از تجاوزات، حفظ جان و مال مردم و رفاه و آسایش عمومی، قانون لازم است.
ترقی و پیشرفتِ هر ملتی بهواسطه وجود قوانینکامل و صالح و اجرای صحیح آنها و پایبندی مردم به آن قوانین میباشد. در کشورهایی که بین مردم و قانونگذاران روابط خوبی برقرار است و در تصویب قوانین، مصلحت واقعی مردم در نظر گرفته میشود، آنها به قوانین احترام میگذارند و خودشان را ملزم میدانند که بدانها عمل کنند و در اجرای آنها بکوشند، از این رو، مردم آن کشورها در رفاه، آسایش و امنیت زندگی میکنند.
اما در کشورهایی که قانونگذاران با خواست دولتها قانون وضع میکنند و توجهی به مصالح واقعی مردم ندارند، قانون هم در نظر مردم احترام ندارد و تا جایی که میتوانند، از زیر بار آن فرار میکنند و نتیجه آن، جز عدم امنیت، هرج و مرج و عقبماندگی چیزی نخواهد بود.
اسلام با قانونشکنی و بیبندوباری هرگز موافق نیست. اگر ما مسلمانیم و عقیده داریم که خدا و اسلام از مصالح واقعی ما آگاه بوده و قوانین نورانی قرآن تأمینکننده سعادت ماست، باید با کمال اخلاص و بدون چون و چرا از قوانین اسلام پیروی کنیم.
اگر به قوانین اسلام عمل نشود، جمهوری اسلامی مفهومی ندارد.
قوانین مشروع و سودمند اجتماعی باید محترم بوده و همگان به آنها مقید باشند.
اینجاست که پدران و مادران وظیفه دیگری نیز پیدا میکنند. آنها باید به قوانین مشروع احترام بگذارند و بدان عمل نمایند تا فرزندانشان نیز قوانین را محترم بشمارند و مورد عمل قرار دهند. وقتی کودک ملاحظه کرد که پدر و مادرش همیشه در پیادهرو حرکت میکنند، در موقع عبور از خیابان، از نقاط خطکشیده شده عبور مینمایند و هرگز از این برنامه تخلف نمیکنند، او نیز از کودکی با همین رفتار عادت میکند و تخلف را ناروا میشمارد. به ویژه اگر پدر و مادر برایش توضیح دهند که پیادهرو مخصوص پیادههاست و حرکت در خیابان حق رانندگان، و تجاوز به حقوق دیگران جایز نیست. بگویند: این نقاط از خیابان را مخصوصاً برای عابران پیاده خطکشی کردهاند که رانندگان آهسته برانند و مواظب آنها باشند. پدران و مادران با همین شیوه سایر قوانین مشروع و سودمند اجتماعی را مورد عمل قرار میدهند و به کودکان نیز توصیه میکنند که به قوانین احترام بگذارند.
وقتی کودک فهمید که عمل به قانون به نفع خود و اجتماعش است و پدر و مادر را مشاهده کرد که همواره مقید به قانون هستند، به آن عادت میکند و سرپیچی از آن را زشت و ناروا میشمارد.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
عادت طبیعت و سرشت دوم است.[1]
[1] . غرر الحکم، ص 43:« العادةُ طبعُ ثانٍ»
* تربیت، 1جلد، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: هفتم، 1390.