پایگاه اطلاع رسانی آیت الله ابراهیم امینی قدس سره

پيش‏گفتار

پیش‏گفتار

بسم الله الرحمن الرحیم‏

امامت، مسئله کهنه و بى‏‌خاصیتى‏‌ نیست تا گفته شود: زمان آن گذشته و بحث درباره آن جز سرگرمى‏‌ و اتلاف وقت و احیاناً دامن زدن به اختلافات دیرینه مذهبى‏‌ سودى‏‌ ندارد. حضرت على‏‌ خلیفه بلا فصل پیامبر باشد یا خلیفه چهارم، هر چه باشد و حق با هر کس باشد زمان آن گذشته و در زندگى‏‌ حاضر ما تأثیرى‏‌ ندارد.

در پاسخ این سخن مى‏‌توان گفت: در مباحث آینده این کتاب به اثبات خواهد رسید که مسئله امامت یکى‏‌ از مهم‏ترین و حیاتى‏‌ترین مسائل اسلامى‏‌ است و در این زمان و همه زمان‏ها حضور مستمر داشته و خواهد داشت، در شئون مختلف زندگى‏‌ کاملًا تأثیر دارد و مسئولیت‏آفرین است. و از همین رهگذر در احادیث فراوانى‏‌ شناخت امام در هر زمان به عنوان یک وظیفه مهم اسلامى‏‌ و از نشانه‏هاى‏‌ ایمان به شمار رفته و ترک آن در حد ضلال و گمراهى‏‌ معرفى‏‌ شده است. از باب نمونه:

رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرمود: هر کس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است.[1]

و نیز فرمود: هر کس بمیرد در حالى‏‌ که امام خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.[2]

ابن ابى‏‌ یعفور گفت: از امام صادق علیه السلام درباره حدیث پیامبر که فرموده:

«من ماتَ ولیس له إمام فمیتته میتةً جاهلیّةً»

سؤالى‏‌ کردم، که آیا مراد مرگ در حال کفر است؟ فرمود: منظور مرگ در حال ضلالت و گمراهى‏‌ است. عرض کردم: پس هر کس در این زمان بمیرد در حالى‏‌ که امام نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمود: آرى‏‌.[3]

فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام روایت کرده رسول خدا صلى‏‌ الله علیه و آله فرموده: هر کس بمیرد در حالى‏‌ که امامى‏‌ نداشته است مرگ او مرگ جاهلیت خواهد بود.

فضیل به امام عرض کرد: آیا رسول خدا این مطلب را فرموده است؟ امام فرمود: آرى‏‌، به خدا سوگند. راوى‏‌ عرض کرد: پس اگر کسى‏‌ بمیرد در حالى‏‌ که امامى‏‌ ندارد به مرگ جاهلیت خواهد مرد؟ فرمود: آرى‏‌ چنین است.[4]

و احادیث فراوانى‏‌ دیگر به همین مضمون. از این احادیث استفاده مى‏‌شود که شناخت امام بر هر مسلمانى‏‌ از اوجب واجبات است. اکنون دو سؤال مهم مطرح مى‏‌شود: یکى‏‌ این که مقصود از شناخت امام چیست؟ آیا شناخت شناسنامه‏اى‏‌ است؟ یا چیز دیگرى‏‌ مراد است؟

سؤال دوم این که: شناخت امام، آن هم با آن همه تأکیداتى‏‌ که در احادیث آمده، چه سودى‏‌ دارد؟ مخصوصاً با توجه به این که دوران امامت به حسب ظاهر سپرى‏‌ شده است، و در زمان حاضر شخص یا اشخاصى‏‌ وجود ندارند که احتمال امامت درباره‏شان برود تا مأمور به تحقیق وشناسى‏‌ امام واقعى‏‌ باشیم؟ با توجه به وضع موجود آیا بهتر نیست مسئله امامت و بحث و جدال درباره آن را رها سازیم و به مسائل مهم‏تر اسلامى‏‌ بپردازیم؟

در پاسخ به سؤال اول مى‏‌توان گفت: چنان که در مباحث آینده همین کتاب به اثبات خواهد رسید، امامت و پیشوایى‏‌ در اسلام از جایگاه بسیار رفیع و بلندى‏‌ برخوردار است و انسان‏هاى‏‌ عادى‏‌ صلاحیت تصدى‏‌ چنین مقام بلندى‏‌ را ندارند، بلکه تنها کسانى‏‌ صلاحیت رسیدن به چنین مقام والایى‏‌ را دارند که از ویژگى‏‌هایى‏‌ برخوردار باشند که مهم‏ترین آن‏ها عبارت است از:

1. علم به همه علوم و معارف و احکام و قوانین شریعت که از جانب خدا بر پیامبر صلى‏‌ الله علیه و آله وحى‏‌ شده است. یعنى‏‌ امام خزینه‏دار علوم نبوت است و باید چنین باشد.

2. امام باید در اخذ علوم و معارف دین و ضبط و نگهدارى‏‌ و نشر آن‏ها، از خطا و اشتباه و نسیان مصون و معصوم باشد.

3. از ارتکاب گناه و تخلف از دستورهاى‏‌ شریعت نیز باید معصوم و پاک‏ باشد. خود به احکام دین عمل کند تا مردم از گفتار و رفتار و اخلاقش درس دین‏دارى‏‌ بیاموزند.

بنابراین، شناختى‏‌ که در احادیث بر آن تأکید شده تنها شناخت شناسنامه‏اى‏‌ نیست، بلکه شناخت و احراز شخصیت ممتاز علمى‏‌، عملى‏‌، اخلاقى‏‌، فضائل و کمالات ذاتى‏‌، منظور است.

با توجه به آن چه در پاسخ به سؤال اول گفته شد پاسخ به سؤال دوم نیز روشن مى‏‌شود، چون اگر امام را خزینه‏دار همه علوم و معارف و احکام و قوانین شریعت دانستیم، هر مسلمانى‏‌ وظیفه دارد در فرا گرفتن علوم و وظایف دینى‏‌ خود، به امام مراجعه کند و از آن منبع اصیل و معتبر استفاده نماید. بنابراین، تحقیق و کنجکاوى‏‌ در شناخت امام واقعى‏‌، به منظور اخذ علوم دین از او، یکى‏‌ از ضرورى‏‌ترین مسائل هر انسان مسلمانى‏‌ است که به سعادت دنیوى‏‌ و اخروى‏‌ خویش مى‏‌اندیشد، معلوم است که چنین وظیفه مهمى‏‌ اختصاص به زمان خاصى‏‌ ندارد بلکه در همه زمان‏ها مورد نیاز مى‏‌باشد. مگر مردم این زمان وظیفه ندارند احکام اصیل و واقعى‏‌ اسلام را بیاموزند و بدان‏ها عمل کنند؟ مگر پیامبر اسلام قرآن و عترت را به عنوان دو منبع و مرجع معتبر علمى‏‌ معرفى‏‌ نکرده است؟ پس مسلمان‏ها در همه زمان‏ها وظیفه دارند در شناخت مصادیق عترت معصوم تلاش و کنجکاوى‏‌ نمایند، آنان را بیابند و از گفتار، رفتار، و اخلاقشان استفاده کنند. به علاوه با توجه به این که تنها امام معصوم است که از جانب خداى‏‌ متعال براى‏‌ زمامدارى‏‌ امت اسلام تعیین و معرفى‏‌ شده و خلیفه راستین پیامبر است و حق حاکمیت دارد، و با وجود او دیگرى‏‌ حق حاکمیت ندارد. بنابراین مردم، در همه زمان‏ها وظیفه دارند در پیدا کردن امام و حاکم راستین و زمینه‏سازى‏‌ در جهت تأسیس حاکمیت او کنجکاوى‏‌ و تلاش کنند، تا حق به حق‏دار واقعى‏‌ برسد.

معلوم است که این مسئله نیز اختصاص به زمان و مکان و انسان‏هاى‏‌ زمانى‏‌ دون زمانى‏‌ ندارد. چون نیاز به حکومت مشروع اسلامى‏‌، از نیازهاى‏‌ اولیه امت اسلام بوده است.

کتاب حاضر نیز به همین منظور، و در سطح جوانان، نگارش یافته و مى‏‌تواند در این خصوص به آنان کمک نماید. کتاب در چهار بخش تنظیم شده است:

بخش اول: تعریف امامت و امتیازهاى‏‌ امامان.

بخش دوم: عترت و اهل بیت در قرآن و احادیث.

بخش سوم: معرفى‏‌ امامان و ادله امامت.

بخش چهارم: نصوص بر هر یک از امامان. فضائل و مکارم اخلاق، علم و دانش، عبادت و سیر و سلوک معنوى‏‌ آن بندگان برگزیده الهى‏‌. به منظور اقتدا و پیروى‏‌ از آنان. بخش مهم کتاب نیز همین است.

امید است که امت اسلام به ویژه جوانان عزیز بیش از پیش به زندگى‏‌ معنوى‏‌ آن بندگان برگزیده خداى‏‌ متعال توجه نمایند و درس زندگى‏‌ بیاموزند، و در همه جا آنان را پیشوا و مقتداى‏‌ خود قرار دهند. شیعه واقعى‏‌ بودن جز همین معنا چیزى‏‌ نیست.

ابراهیم امینى‏‌

22/ 11/ 1387[5]

 

[1]. مسند احمد، ج 4، ص 96: قال رسول الله صلى‏‌ الله علیه و آله: من مات بغیر إمام مات میتةً جاهلیّةً.
[2]. بحارالأنوار، ج 23، ص 67: قال رسول اللَّه صلى‏‌ الله علیه و آله: من مات وهو لا یعرف إمامه مات میتةً جاهلیّةً.
[3]. کافى‏‌، ج 1، ص 376: ابن یعفور قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول رسول اللَّه:« من مات ولیس له امام فمیتته میتةً جاهلیّةً» قال: قلت: فمیتة کفر؟ قال:« میتة ضلال» قلت: فمن مات الیوم و لیس له إمام فمیتته میتة جاهلیة؟ فقال:« نعم».
[4]. کافى‏‌، ج 1، ص 376: فضیل بن یسار قال: قال ابتداءاً أبو عبدالله علیه السلام یوماً: قال رسول اللَّه صلى‏‌ الله علیه و آله: من مات ولیس علیه إمام فمیتته جاهلیة، فقلت: قال ذلک رسول اللَّه صلى‏‌ الله علیه و آله؟ فقال: أی والله! قد قال. فقلت فکلّ من مات ولیس له إمام فمیتته جاهلیة؟ قال: نعم.
[5] امینى‏‌، ابراهیم، امامت و امامان علیهم السلام، 1جلد، موسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامى‏‌ حوزه علمیه قم) - قم، چاپ: اول، 1388.