حضرت زهرا علیها السلام؛ الگوی زنان
کتاب بانوی نمونه اسلام را به چه انگیزهای نوشتید؟
پاسخ: کتاب بانوی نمونه اسلام، دومین اثر بنده است که در سال 1349 نوشتم. مدتها این فکر برای من مطرح بود که باید یک خانواده نمونه را به عنوان الگو به جامعه اسلامی ارائه بدهیم که زنان و مردان ما بتوانند در همه زمینهها از آن درس زندگی بگیرند. بهترین خانوادهای که برای این منظور میتوانست مدنظر باشد خانواده علیبنابیطالب علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام بود، چراکه از میان مردان بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و از میان زنان حضرت فاطمه علیها السلام برترین انسانها و دو شخصیت بزرگ اسلامند. این دو بزرگوار چون معصوم بودهاند به تمام وظایف دینی خود کاملًا عمل نموده و بر اساس ارزشهای الهی زندگی کردهاند و میتوانند هم در مسئله ازدواج، هم در روابط درونی خانواده، اعم از همسرداری، بچهداری، خانهداری و ... و هم در روابط اجتماعی، بهترین الگو برای خانوادهها باشند. از اینرو به فکر افتادم که این خانواده را بررسی و به عنوان الگو معرفی کنم.
برای بیان زندگی خانوادگی این دو بزرگوار به دو شیوه میتوانستیم وارد شویم: یک شیوه، بررسی فضایل ذاتی این دو بود. امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام هر کدام از جنبه عصمت دارای فضایلی ذاتی هستند که بررسی آنها، خود باب مفصلی است. شیوه دوم، بیان رفتار خانوادگی و بعضاً اجتماعی این دو بزرگوار بوده است، که منظور اصلی ما را تشکیل میداده و اگر هم در آن کتاب، کم و بیش به محور اول پرداخته شده باز برنامه عملی و رفتار این دو بزرگوار مورد نظر بوده است.
ابتدا فکر میکردم منابع اسلامی ما در مورد زندگی حضرت زهرا علیها السلام خیلی غنی و پرمحتوا است ولی در حین کار، متوجه شدم که متأسفانه منابع کمی داریم، چون مدت زندگانی حضرت زهرا و مخصوصاً مدت زندگی خانوادگی ایشان کوتاه است. علاوه بر این، بخش عمدهای از زندگی آن حضرت بنا به مسئولیتهای اصلیاش در داخل خانه میگذشت و از داخل خانه هم دیگران کمتر اطلاع پیدا میکنند. از این جهت ما به جزئیات رفتار حضرت زهرا و به طور گسترده مطلب نداشتیم. از طرف دیگر به هر حال بانوان در آن زمان، محدودیتهایی داشتند که طبع این محدودیتها هم این بوده که کسی عنایتی به جزئیات رفتار آنها نداشته است. اصولًا مسائل رفتاری را خیلی مهم نمیدانستند که درصدد بیان آنها برآیند. ما به این مشکلات برخورد کردیم، ولی کوشیدیم از هرچه که میشود- هرچند جزئی- استفاده کنیم و از آن نتیجهای بگیریم.
به تدریج که در آن پژوهش پیش میرفتم، برای خود من جاذبیت بیشتری مییافت و جنبه معنوی پیدا کرده بود. شخصیت کامل حضرت زهرا علیها السلام
شدیداً مرا تحت تأثیر قرار داد؛ به گونهای که فراوان پیش میآمد که در حال نوشتن مطالب، گریه میکردم، مجذوب شده بودم. انگیزهام هر لحظه تقویت میشد که این کار را بیشتر تعقیب کنم. شاید ذکر خاطرهای در اینجا مناسب باشد:
وقتی کتاب تمام شد پیش خودم با آن حضرت زمزمه میکردم و میگفتم:
ای دختر پیامبر! اگر این کار قابل قبول و موردنظر شماست، من جایزهای از شما میخواهم. روی جریان طبیعی برای من امکان سفر حج وجود نداشت، چون نمیخواستم به عنوان روحانی کاروان و یا با عناوین دیگر حج بروم، استیجاری هم نمیخواستم بروم و از طرفی هم پولی که بتوانم با هزینه خودم بروم نداشتم. طبیعتاً تقریباً مأیوس بودم، لذا به محضر حضرت صدیقه طاهره علیها السلام عرض کردم: صلهای که از شما میخواهم سفر «حج» است، من حجی میخواهم از پول خودم که در عین حال حج موفقی باشد.
یک روز، پیاده از خیابان صفائیه قم به طرف منزلمان میرفتم که یکی از آقایانی که آن روز آشنایی مختصری با هم داشتیم کنار خیابان وسیلهاش را نگه داشت و تعارف کرد که مرا برساند؛ بالاخره سوار شدیم. پرسید منزلتان کجاست و همراه من آمد. در منزل به من گفت: ما میخواهیم برای برخی مدارس اسلامی تهران، کتاب درسی تعلیمات دینی تألیف کنیم. اجازه این کار را هم از آموزش و پرورش گرفتهایم، به نظرم آمده که این کار را به عهده شما بگذاریم تا با همکاری برخی دیگر، کتاب مناسبی برای این منظور تهیه نمایید.
این کار برای من که تا آن زمان در زمینه کتابهای کودکان کار نکرده بودم خیلی مشکل آمد لذا گفتم نمیتوانم. ولی ایشان اصرارا کردو بعد هم در موقع رفتن، مصرّ بود که حتماً این کار را بکنید، دو اسکناس هزار تومانی هم که در آن زمان تازه چاپ شده بود روی تاقچه گذاشت و رفت. من مدتی برای تهیه مقدمات این کار تلاش کردم تا اینکه ایشان دوباره به منزل ما آمد. هرچه سعی کردم که از انجام این کار شانه خالی کنم قبول نکرد و گفت: این کتاب را حتماً شما باید تهیه کنید، باز وقتی میخواست برود دو هزار تومان دیگر هم روی تاقچه گذاشت و رفت. این شد چهار هزار تومان.
به ناچار این کار بر عهده ما گذاشته شد. همان موقع در خیابان صفایه برای حج ثبت نام میکردند. این چهار هزار تومان را بردم و ثبت نام کردم. پانصد تومان دیگر هم هزینه این سفر بود که یادم نیست از کجا تهیه شد و به هر حال آن سال به حج مشرف شدم. بعد از آن هم چندین سفر دیگر به مطلوبترین صورت، موفق به زیارت خانه خدا شدم. در دو سفر هم توانستم داخل کعبه را زیارت کنم و این را چیزی جز همان لطف حضرت زهرا علیها السلام نمیدانم.
ظرف 27 سالی که از انتشار کتاب بانوی نمونه اسلام گذشته است با لطف خداوند متعال، این کتاب تقریباً هر سال حداقل یک بار چاپ شده است. این هم که روی چاپ اخیر آن نوشتهاند چاپ چهاردهم یا پانزدهم به این علت است که سابقاً نوبت چاپ را روی کتاب نمینوشتند وگرنه خیلی بیشتر از این است؛ یعنی حداقل سالی یک بار تجدید چاپ شده است، و بعضی اوقات هم سالی دو بار. به چند زبان خارجی هم ترجمه شده و الآن با وجودی که 27 سال از تألیف آن میگذرد، هنوز هم یک کتاب نو محسوب میشود و این نیست جز از الطاف و عنایتهای مخصوص حضرت زهرا علیها السلام.
همیشه در صدد بودم که اگر مطلب جدیدی در احادیث یا در قرآن مشاهده میشد یا به ذهن میآمد آن را در این کتاب بیاورم و به اصطلاح پروندهاش مفتوح بوده و هنوز هم هست. در طول این مدت چند بار تغییرات زیادی داده و مطالبی اضافه کردهام، و چه بسا این امر هم در تازگی کتاب مؤثر بوده است.
زن الگو باید چه ملاکهایی داشته باشد؟ آیا گذشتِ زمان میتواند در آن ملاکها تأثیر بگذارد؟
پاسخ: تغییرات زمان و تحولاتی که در شرایط زندگی انسان رخ میدهد، زمینههای کلان و اصول زندگی انسان را دستخوشِ دگرگونی و تحول نمیکند، بلکه تنها روبناها و شیوههای زندگی و قالب ارتباطات انسانی است که عوض میشود؛ مثلًا فطرت انسان در همه عصرها و برای همه نسلها یکی است. سنتهای الهی و قوانین هستی، که قواعد حاکم بر زندگی انسان، بخشی از آن است، همه ثابت و غیرقابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه- و از جمله خانواده- و طبیعت، رابطهای است که در جوهر خود از اصول ثابتی تبعیت میکند و قابل تغییر نیست، و حضرت زهرا علیها السلام به عنوان زنی که عالم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهی و انسانی زندگی میکرده میتواند الگوی همه انسانها تا انتهای تاریخ باشد. به تعبیر دیگر، میتوان گفت همانطور که «دین» امر ثابتی است «الگو» هم میتواند ثابت و جاودانه باشد، لازم نیست که ما جزئیاتی را که فینفسه جنبه ارزشی و مبنایی ندارد و دقیقاً برآمده از ویژگیهای خاص زمان و مکان است الگوی خود قرار دهیم.
بلکه باید ملاکها و ارزشهای برگرفته از سیره معصومین- علیهمالسلام- را دقیقاً بفهمیم و آنها را بر وفق مقتضیات زمان در زندگی خود اعمال کنیم.
آیا کسی میتواند ادعا کند که اصل اختیار و انتخاب همسر مناسب، سادگی و بیپیرایگی زندگی، احترام و تفاهم متقابل زوجین، ایثار و فداکاری برای زندگی، دفاع از حق و حقوق خانواده، صداقت و یکرنگی، اهمیت دادن و تلاش برای تربیت فرزندان، احساس مسئولیت در قبال جامعه و اموری از این قبیل، چیزهایی هستند که با گذشت زمان، «ارزش» بودن و حقانیّت آنها دگرگون میشود؟ همه اینها در زندگی حضرت زهرا علیها السلام مشاهده میشود و امثال اینها میتواند برای همه و برای همیشه الگو باشد.
مهمترین و راهگشاترین ویژگی که در زندگی حضرت زهرا علیها السلام توجه شما را به خود جلب کرده چه بوده است؟
پاسخ: واقعیت این است که زندگی حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهم السلام از همه جنبهها جالب و الگو است، اما آنچه بیشتر از همه مرا مجذوب کرد سادهزیستیِ آنها بود. حضرت علی علیه السلام دومین شخصیت اسلام و داماد پیامبر صلی الله علیه و آله بود. اگر تلاش و جانبازی امام علی علیه السلام نبود اسلام به سادگی به این پیروزیها نمیرسید. او از هر جهت شخصیت ممتازی بود. فاطمه زهرا علیها السلام هم بزرگترین زن، دختر پیامبر و مورد احترام ایشان بود. اما با وجود این، در نهایت سادگی زندگی میکردند. آنها سعی میکردند زندگیشان حتی از سطح معمول و متعارف آن زمان هم پایینتر باشد. سختیهای زندگی را بیش از دیگران تحمل میکردند و حضرت زهرا نیز برای این امر کاملًا آماده بود. این، موضوع بسیار مهمی است، چراکه در آن زمان وجوهات دست پیامبر اسلام بود و مثلًا میتوانست برای دخترش جهیزیه مفصلی تهیه کند یا به عنوان قدردانی از خدمات علی علیه السلام در راه اسلام، به او کمک کند تا زندگیاش سر و سامانی بیابد. اما این کار را نکرد.
حضرت زهرا علیها السلام این ارزش را به خوبی مراعات میکرد، همه سختیها را با جان و دل تحمل میکرد و هیچ بهانه و ایرادی نمیگرفت. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در منزل حضرت زهرا علیها السلام پردهای دید، وقتی برای نماز از منزل بیرون رفت، فاطمه احساس کرد که پدرش از داشتن پرده ناراحت شدهاند، پرده را جمع کرد و توسط فرزندانش به مسجد، نزد پیامبر فرستاد. پیامبر بسیار خوشحال شد و فرمود: دخترم کاری را که میخواستم انجام داده. سراسر زندگی آنها نمونه سادهزیستی است و این به نظر من بسیار بااهمیت است.
چرا سادهزیستی و پرهیز از مصرفگرایی و تجملات ارزش محسوب میشود و آیا این کار برای همه قابل توصیه است یا فقط برای مسئولان و رهبران و خانوادههایشان؟
پاسخ: این اصل عمومی است که افرادِ برخوردار و متمکّن، باید به طبقات ضعیف و نیازمند کمک کنند و علاوه بر این، طوری زندگی نکنند که گرایش به تجملات در میان اقشار جامعه تشدید و تقویت شده و موجب ناراحتی طبقات پایین شود. اسلام به هیچوجه با مسابقه در تجملات موافق نیست.
آنچه را که میخواهد صرف تجملات شود باید صرف رسیدگی به امور اجتماعی و دستگیری از نیازمندان کرد. اما مسئولان و کسانی که از نظر سیاسی یا معنوی، دارای موقعیت و شخصیت خاصی هستند باید توجه خاصی به این مسئله داشته باشند. اینها اگر حتی از اموال شخصی و حلال خودشان هم بخواهند با تجمل زندگی کنند و مقیّد به رفاه باشند آن وقت دیگران نیز همین شیوه را دنبال میکنند و زندگی برای کسانی که توان اقتصادی خوبی ندارند دشوار میشود.
ضرر دیگری که از این ناحیه متوجه جامعه میشود این است که مبانی اعتقادی و ارزشی در ذهن و دل مردم خدشهدار میشود و با خود میگویند:
وقتی شخصیتهای ما اینطور رفتار میکنند معلوم میشود که اصل، همان پول و مادیات است و معنویت اعتباری ندارد.
فرضاً اگر فقیر و نیازمندی در جامعه نبود و رفاهطلبی و تجملگرایی مرفهین، تأثیر سوئی بر دیگران هم نگذاشت باز هم سادهزیستی، ارزش و وظیفه است، زیرا اسلام با اسراف و تبذیر مخالف است و این کارها را ناپسند میشمرد، هرچند که فقیری در جامعه وجود نداشته باشد. سرمایهها به جای اینکه صرف تجملات و تشریفات بشود باید در مسیر رشد و تعالی جامعه به کار بیفتد تا مردم و اجتماع از هر نظر رشد یافته و مقتدر باشند.
برای این کار، باید تعلقات دنیوی را کم کرد، زیرا هر چه تعلق آدمی به دنیا بیشتر شود از معنویات بیشتر فاصله میگیرد. اما دنیاخواهی صرفاً به معنای پولدار بودن یا برخورداری از امکانات خوب و زندگی مرفه نیست بلکه به معنای علاقه مفرط به این امور است. حتی ممکن است کسی فقیر هم باشد ولی نه به سبب بیرغبتی به دنیا، بلکه شاید در عین شدت علاقه به دنیا موفق به کسب آن نشده باشد یا ممکن است کسی چیز اندکی از مال دنیا داشته باشد ولی به همان اندک، به شدت شیفته و وابسته باشد.
این گرایش روحی انسان، در روشها و مجاری کسب ثروت نیز مؤثر است. اگر کسی شیفته دنیا باشد از هر طریقی دنبال آن میرود و از ظلم و ستم و گناه و بیانصافی در این راه پرهیز نمیکند ولی کسی که شیفته آن نباشد راههای نامشروع را پیش پای خودش باز نمیبیند و از تعدّی به حقوق دیگران خودداری میکند.
حضرت زهرا علیها السلام دختر مقام نبوت و همسر مقام ولایت بود. مطابقت زندگی آن حضرت با ارزشها و شعارهای پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و سادهزیستی و توجه او به معنویات و عنایتی که به مصالح و منافع اجتماع داشتند چیزی بود که میتوان آن را یکی از اسرار موفقیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به شمار آورد.
البته ارزش سادهزیستی اختصاص به زمان پیامبر ندارد. مردم از همه کسانی که داعیه اسلام را دارند و کسانی که مدافع اسلام هستند و به عنوان شخصیت اسلامی یا کارگزار حکومت اسلامی معروف شدهاند انتظار دارند که زندگی اینها مثل زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام باشد. اگر مردم سادگی و بیرغبتی به دنیا را مشاهده کنند به علما، نظام اسلامی و مسئولان علاقهمند میشوند. اما اگر برعکس آن راببینند و میان گفتار و رفتار فاصله باشد، دلسرد میشوند.
عالمی که از زندگی فاطمهزهرا علیها السلام و علی علیه السلام تعریف میکند، عدالت علی علیه السلام را میستاید، از مستضعفان و فقرا سخن میگوید اما خانه و زندگیاش- هرچند از پول حلال- تجملی باشد، صداقت او زیر سؤال میرود. مردم میگویند علی علیه السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله کار میکردند و مسلماً هوش سرشار و تدبیر فوقالعاده آنها بازده بسیار خوبی هم داشته است اما همین که چیزی به دست میآوردند به مردم و فقرا میدادند. مردم از شخصیتهای حکومتی نیز همین انتظار را دارند.
در این جهت یک مسئولیت بزرگ به عهده شخصیتهای دینی و مسئولان نظام اسلامی است که باید مواظب کار خود و خانواده و اطرافیانشان باشند. اگر اینها درست زندگی کنند خودش ترویج اسلام است.
البته گاهی هم خانمها با چشم و همچشمی شوهران خود را به زیادهخواهی و فزونطلبی و تجملات ترغیب میکنند، آنها باید از زندگی زهرا علیها السلام الگو بگیرند و بدانند که اگر تخلّفی کنند و مقام و موقعیت خود را رعایت نکنند به نظام اسلامی ضربه میزنند و در قیامت مسئولند.
در زمینه روابط و مناسبات اجتماعی، کدام یک از ویژگیهای حضرت زهرا علیها السلام بیشتر نظر شما را جلب کرده است؟
پاسخ: حضرت زهرا علیها السلام در صحنه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی به اشکال گوناگون حضور داشتهاند. شرکت در مسائل مربوط به جنگ و حتی مشارکت مستقیم در فعالیتهای پشت جبهه، همراهی روحی و فکری و مساعدت با امیرالمؤمنین علیه السلام در امور مربوط به جهاد، برگزاری جلسههای تعلیم و تربیت و کارهای بسیای از این قبیل. اما به نظر من مهمترین مسئلهای که فاطمه زهرا علیها السلام به آن عنایت داشت دفاع از حق و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که به عنوان یک وظیفه اجتماعی در هر قالبی روی آن کار میکرد؛ مثلًا در مسئله فدک آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پیگیریهای حضرت زهرا علیها السلام بود همان دفاع از حق و ولایت بود. حتی آخرین کار ایشان که وصیت کردند که شبانه ایشان را تشییع کنند و به خاک بسپارند و قبر را هم مخفی کنند، این در واقع تداوم حضور سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا علیها السلام بود و میزان هدفداری و بزرگواری ایشان را نشان میدهد، چون هر کسی دوست دارد که بعد از مردنش دیگران در تشییع و تدفین و امثال آن از او تجلیل کنند، سر قبرش بیایند و اثری از او بماند. اما آن حضرت همه اینها را فدای هدف و پیامی کرد که بر عهدهاش بود.
با قطعنظر از مقام عصمت چه عوامل و زمینههای فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکلگیری فضایل فاطمه زهرا علیها السلام مؤثر بوده است؟
پاسخ: حضرت زهرا علیها السلام از نظر خانوادگی موقعیت ممتازی داشت. در خانه پدری متولد شد که بهترین مربی و هادی کل بشریت است. مادرش هم زن معمولی نبود. خدیجه علیها السلام خانمی است که در دورانی که زنها از بیشترین محرومیتها رنج میبردند توانسته بود تجارتخانه بزرگی را پایهگذاری و مدیریت کند و کاروانهای عظیم تجاری را به سایر کشورها اعزام نماید. همه اینها نشانه لیاقت ذاتی این زن است. به نظر من مهمتر از آنچه گفته شد، تشخیص درست و درک عمیق و انسانشناسی دقیق این بانو است که با آن همه ثروت و با این موقعیت اجتماعی، به کسی پیشنهاد ازدواج میدهد که از بعد مادی موقعیت شاخصی در اجتماع ندارد و از نظر موقعیت شغلی یکی از افراد شاغل در سازمان اداری اوست. این نشان میدهد که او چه مقدار در درک ارزشهای متعالی انسانی، ظریف و تیزبین بوده و بهعلاوه با چه قاطعیت و اعتقادی اینها را بر ملاکهای مادی ترجیح داده و انتخاب کرده است. بعد هم که پیامبر به رسالت مبعوث گردید همه دارایی خدیجه در اختیار پیامبر و در مسیر ترویج اسلام قرار گرفت. حضرت زهرا علیها السلام در دامان تربیت چنین پدر و مادری بزرگ شده است و در متن خانوادهای رشد یافته است که محو در دین و سراسر تلاش و تکاپو برای مکتب بوده است. بعد هم که وارد خانه شوهر شد در کنار کسی قرار گرفت که او هم فرزند معنوی رسولاللَّه صلی الله علیه و آله و تربیت یافته دست او و عصاره فضایل انسانی بود. و همه اینها در شکلگیری شخصیت ممتاز صدیقه طاهره علیها السلام نقش داشته است.
فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بود، فرزند خدیجه، همسر علی علیه السلام، مادر حسنین علیهما السلام و زینبین علیهما السلام بود و ... اما من میخواهم بگویم رساترین حرف این است که: «فاطمه، فاطمه بود». گاهی شخصیت و مقام یک فرد به خاطر انتساب او به پدر، مادر یا دیگران است. اما شخصیت حضرت زهرا علیها السلام علاوه بر دارا بودن همه این امتیازها به خاطر فاطمه بودن وی و به سبب شخصیت ذاتی او است.
اما اینکه در زیارتهای مأثوره، از حضرات معصومین علیهم السلام غالباً حضرت را با انتسابش به دیگران مورد خطاب قرار میدهیم یکی به سبب این است که برای مردم آن دوران لازم بوده است که بر این نسبتها و رابطهها تأکید شود تا مردم متوجه این موضوع باشند که اینها همان اهلبیت پیامبرند و آنچه را که از قرآن و از بیانات پیامبر صلی الله علیه و آله در شأن و منزلت اهلبیت علیهم السلام شنیدهاند یادآور شوند و ما در تاریخ فراوان مشاهده میکنیم که ائمه علیهم السلام روی این جنبه تأکید داشتهاند، تا مردم اگر قدرت درک سایر فضایل آنها را نداشتهاند لااقل این فضیلت را از یاد نبرند و آنها را از این مجرا بشناسند. مسئله دیگر این است که ما وقتی حضرت زهرا علیها السلام را به عنوان «بنت رسولاللَّه صلى الله علیه و آله» خطاب میکنیم، این یعنی دختر واقعی مقام رسالت. فرق میکند که این تعبیر را به کار ببریم یا مثلًا بگوییم «بنت محمد صلى الله علیه و آله». یعنی در اینجا شخص و رابطه جسمانی چندان مدنظر نیست بلکه بیشتر شخصیت فرد و رابطه معنوی او مطرح است.
حضرت فاطمه علیها السلام در سخنرانی تاریخی خود در مسجد مدینه چه انتظاری از توده مردم داشت و علت ناراحتیهای ایشان چه بود؟
پاسخ: سخنرانی بسیار مهم و حساس حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و در بین اصحاب، واقعه بسیار جالبی است که نشاندهنده عمق شخصیت آن حضرت است. چنین خطابه غرّا و پرمغزی از یک زن داغدیده و رنجکشیده، آن هم در آن وضع زمان و با آن مشکلات و محدودیتها حاکی از احساس تعهد اجتماعی، قدرت تحلیل دقیق و توانایی روحی و فکری زایدالوصف ایشان است. در این خطبه، حضرت علیها السلام به سوابق درخشانی که این امت در یاری پیامبر صلی الله علیه و آله داشتهاند اشاره کرده و وضعیت موجود آنها را خلاف انتظار قلمداد میکنند. آنچه به نظر میآید این است که حضرت زهرا علیها السلام از کودکی، خود شاهد همه رنجهای پدرش بوده، شعب ابیطالب را تجربه کرده، شکنجههای مسلمانان را دیده، گرسنگیها و فشارهایی را که مسلمین در راه پیشرفت دین تحمل کردهاند با تمام وجود احساس کرده، شاهد همه استقامتها، مجاهدتها، هجرتها و شهادتها بوده است. همه شرایط را از وقتی که مسلمانان حتی مراسم دینیشان را نمیتوانستند به راحتی انجام دهند به یاد دارد تا وقتی که مسلمین عظمتی پیدا کردند و دیگر پیشرفت و توسعه اسلام سرعت گرفته بود.
حضرت زهرا علیها السلام به آینده اسلام امیدوار بود و این، انتظاری دور از ذهن نبود که نور اسلام به زودی سراسر دنیا را روشن کند. همه این پیروزیها در اثر تلاش و رهبری پیامبر صلی الله علیه و آله از یک سو و ایثار و فداکاری و وحدت کلمه مسلمانان از سوی دیگر بود. ولی آن روز برخلاف همه انتظارها، روند حرکت اسلام را دچار مشکل جدی میدید. نه از استمرار آن رهبری الهی خبری بود، نه از وحدت کلمه امت. لذا ایشان ناراحت بود که آن همه توصیههای پدرم که میفرمود به «حبلاللَّه» اعتصام کنید چه شد؟ او علم، عصمت، تقوا و مدیریت علی علیه السلام را میدانست و میدید که مردم همه توصیهها و حرفهای خدایی پیامبر صلی الله علیه و آله را درباره علی بن ابیطالب علیه السلام نادیده گرفتهاند. همه غصه زهرا از مشاهده فاصله و شکاف عمیقی بود میان آنچه که باید میشد و آنچه که در حال اتفاق بود.
گاهی شخصیت و زندگانی حضرت فاطمه علیها السلام و حضرات معصومین علیهم السلام دیگر را سراپا غم و اندوه و توأم با آه و ناله معرفی میکنند. آیا این کار صحیح است؟
پاسخ: آنچه که درباره شخصیت ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت زهرا علیها السلام به عنوان عمدهترین ویژگی مطرح میباشد، این است که آنها باید افکار و اخلاق و رفتارشان برای مردم الگو باشد، زیرا به راحتی میتوان گفت که اسلام به تمام معنا در وجود آنها تجسم یافته بود. علاقه ما به پیشوایان معصوم علیهم السلام علاقه به الگوهای صددرصد عینیت یافته احکام، عقاید و ارزشهای اسلامی است.
وظیفه ما در قبال اولیای دین آن است که آنها را به عنوان نمونههای کامل الهی دوست بداریم، اندیشههایشان را بفهمیم، فرمانهایشان را عمل کنیم و همه ابعاد زندگیمان را طبق معیارهای مورد نظر آنان سامان بدهیم. مسئله اسوه بودن پیامبر که قرآن کریم فرموده: «وَ لَکُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» یک اصلی است و میفهماند که ما باید بیش از هر چیز، از این زاویه به معصومین علیهم السلام بنگریم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، ائمه اطهار علیهم السلام و فاطمه زهرا علیها السلام هر کدام به یک سری مصیبتها و گرفتاریهای دنیوی هم مبتلا بودهاند و این واقعیتی است که آنها به سبب تأکید و قاطعیتی که نسبت به حق داشتند و به دلیل سازشناپذیری فوقالعادهشان در مقابل باطل، مورد عداوت و ستم و کینهتوزی دشمنان بودند. ما باید در غم آنها شریک باشیم، با آنها همدردی کنیم و در مصیبتشان اشک بریزیم. این لازمه همخطی و همراهی با آنهاست. اما آنچه که بیشتر مهم است و اصلًا باید بگوییم که روح عزاداری و گریه نیز همین باید باشد این است که ما باید از آنها درس بگیریم، از سخنانشان، از کارهایشان و از همه زندگی آنها. مجالس عزاداری ما نیز به همین منظور باید اقامه بشود. اما با کمال تأسف میبینیم که این وضع تغییر کرده؛ یعنی ما اولیای خود را به جای اینکه به عنوان الگو بپذیریم و در زندگی از آنها درس بگیریم همه چیزشان را رها کردهایم و فقط گریه و مصیبتشان را گرفتهایم.
مثلًا امام حسین علیه السلام برای این به کربلا نرفت که کشته بشود تا ما بر او گریه کنیم و به بهشت برویم. ایشان از رفتن به کربلا هدفی داشت که وظیفه اصلی ما در ارتباط با آن حضرت تعقیب اهداف اوست. این بهترین خدمت و بهترین کاری است که هم امام حسین علیه السلام را شاد میکند و هم بیشترین اجر و ثواب را دارد. اصلًا معنای حقیقی امامت و ولایت نیز همین است. در مورد سایر معصومین نیز قضیه به همین شکل است. ما باید بدانیم که حضرت زهرا علیها السلام چرا این رفتارها و موضعگیریها را داشت، چرا آن خطبه را خواند، چرا بر مسئله فدک پافشاری میکرد و ... باید بدانیم که تکلیف ما به عنوان شیعه و پیرو و دوستدار زهرا علیها السلام چیست. همه اینها را رهاکردهایم و فقط گریهاش را گرفتهایم.
البته در روایات آمده است که گریه بر حسین علیه السلام خیلی ثواب دارد، درست هم هست. اما یک وقت ما برای امام حسین علیه السلام گریه میکنیم که ایشان در کربلا در محاصره دشمن، خودش و بچههایش تشنه بودند و کشته شدند. این گریه آن ارزش واقعی را ندارد. اما اگر برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم به خاطر اینکه این مرد باعظمت، برای دفاع از اسلام قیام کرد و بیهیچ تردید و تزلزلی با تمام هستیاش برای خدا در مقابل باطل ایستادگی کرد و همه سختیها را در این راه به جان خرید و در نهایت به خاطر سادهلوحی، بیفکری، کجفهمی، تسامح، تساهل، عافیتطلبی و جاهطلبی کسانی که خود را امت پیامبر صلی الله علیه و آله و پیرو دین او میدانستند مظلومانه به شهادت رسید، این گریه ارزش دارد، این گریه یعنی همسویی و همراهی با حسین علیه السلام، یعنی شیعه بودن.
اگر ما برای فاطمه زهرا علیها السلام گریه کنیم برای اینکه یک دختر هجده سالهای بود، خیر از دنیا ندید، به او ظلم شد و فدکش را غصب کردند امثال این چیزها،
اینکه ارزش ندارد. وقتی گریه کردن برای حضرت زهرا علیها السلام ارزش دارد که ما بدانیم حضرت زهرا علیها السلام برای هدف، اینقدر مستقیم بود و پافشاری کرد و همه این مصیبتها را تحمل کرد. برای شهید دوگونه میتوان گریه کرد: گاهی برای ناکامی و عروسی نکردن و خیر از دنیا ندیدن است که ارزش ندارد اما زمانی شکوه و زیبایی و بزرگی کار او دل انسان را میلرزاند و اشک را سرازیر میکند؛ یعنی گریه برای اینکه چرا باید باطل در دنیا قدرت داشته باشد که با حق اینگونه برخورد کند. این گریه سازنده و محرک است، شور و اشتیاق حرکت برای خدا را در وجود انسان تقویت میکند و ارزش دارد. این واقعاً یک مصیبت است که ما این جنبه را از دست دادهایم و به راههای دیگری افتادهایم. همه ما وظیفه داریم که این واقعه را علاج بکنیم. مادامی که این را حل نکنیم خیلی از مشکلاتمان باقی میماند.
به نظر حضرتعالی ریشه این مشکلات را در کجا باید جستوجو کرد؟
پاسخ: کسی که این مسائل را ترویج میکند بیش از همه روضهخوانها و مداحان هستند. روضهخوانها باید توجیه شوند که بتوانند وظیفهشان را درست انجام بدهند. امام حسین علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام را بشناسند و درست معرفی کنند. مداحان باید توجیه شوند که اهداف را در اشعارشان تبیین کنند. اگر مداحان به این جنبهها توجه داشته باشند و در مراسم عزاداری، شخصیت اولیای خدا را خوب و واقعی ترسیم کنند و بیشترین عنایتشان به درس گرفتن از آنها باشد این مشکل حل میشود و باید هم حل شود چراکه وضعیت فعلی واقعاً درست نیست.
مردم هم باید توجیه بشوند که روضه گرفتن و روضه خواندن و حضور در مجالس امام حسین علیه السلام وقتی میتواند مفید باشد که از این طریق، اهداف و تعالیم آن حضرت تفهیم شود. گریه کردن وقتی اثر دارد که برای راه و هدف امام حسین علیه السلام باشد. مردم باید خیلی مقیّد و مواظب باشند که هرچه در این مجالس گفته میشود نپذیرند. بعضی برای اینکه مردم گریه کنند همه جور حرفهای ضعیف و دروغ ارائه میدهند، گاهی حرفهایی میزنند که مقام و شخصیت آن بزرگواران را، حتی از افراد عادی هم پایینتر میبرد. به هر حال قانون عرضه و تقاضا در اینجا هم حاکم است. چون مردم عوام گریه میخواهند مداح و منبری هم بیشتر در این مسیر قرار میگیرند که از مردم گریه بگیرند ولو با نسبتهای نادرست به ائمه علیهم السلام دادن! نباید غفلت کرد که دروغ گفتن گناه و حرام است و دروغ گفتن درباره ائمه علیهم السلام گناهش بیشتر است. برخی بدون داشتن صلاحیتهای لازم در این میدان وارد و صاحب آوازه شدهاند لذا تلویحاً دیدگاههای غلطی را درباره منزلت ائمه علیهم السلام و وظیفه مردم در قبال آنها و موضوعاتی مانند شفاعت و ... ارائه میدهند و هم سبکهایی را در عزاداریها ترویج میکنند که خالی از اشکال نیست. به نظر من مسئولیت اصلی هدایت این برنامهها بر عهده علمای دین است. علمای دین باید حقایق را درست تجزیه و تحلیل کنند و برای مردم بگویند. آنها نباید از مردم تقیه کنند. همین طور که شهید مطهری رحمه الله سی سال قبل در سخنرانیهایی که در کتاب حماسه حسینی گردآوری شده مطالب بسیار خوبی مطرح کرده است. در آن زمان که خیلی با حالا تفاوت داشت ایشان آن شجاعت را داشت که حرف حق را بگوید. در زمان ما خیلی راه بازتر است چون مردم روشنترند. این، وظیفه حتمی علماست که روشنگری کنند. علما نباید عوامزده باشند که هر رسم و شیوهای را که در جامعه متداول میشود دنبالهروی یا تأیید کنند. در مقام اظهار حق نباید از ناراحت شدن بعضی واهمه داشت. همه علما باید بگویند، نویسندهها، صدا و سیما، همه باید به وظیفه خود عمل کنند والّا آینده روز به روز بدتر میشود. در اواخر رژیم گذشته و در زمان اوجگیری نهضت محافل مذهبی ما صورت بهتری داشت.
یادم هست که در منبرها چون نمیتوانستند مسائل مربوط به حکومت و رژیم را صریحاً بگویند، همین مباحث را از طریق تحلیل قیام اباعبداللَّه علیه السلام و اهداف آن بیان میکردند، ولی حالا که جای پرداختن عمیق به این مسائل است باز رها شده و به جای اولمان بازگشتهایم. اگر مراسمی یا کاری به نام دین میخواهد صورت بگیرد باید طبق شرع باشد. کار ثواب کاری نیست که آدم به دلخواه خودش ابداع کند. باید ببیند که دلیل شرعی دارد یا ندارد. با اصول و ارزشها و اهداف دینی میسازد یا نه. اما این کار را هر کسی میتواند انجام بدهد؟ باز همان علما باید انجام بدهند. باید شیوهها و سبکهای عزاداری و محتوای رایج آنها را بررسی کنند، ببینند بدعتها از کجا میآید، به چه منظوری است، چه اثری در جامعه میگذارد و اگر خدای نخواسته انحرافی دارد آنرا اصلاح کنند. مخصوصاً برنامههایی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود باید خیلی مورد دقت باشد و مجالس و افرادی که از آنها برنامه تهیه و پخش میشود کاملًا شناسایی شده و افکار و اعمالشان سالم باشد.